مرحوم صدوق به سند خود از نعمان بن سعد روایت کرده که گفت: امیرالمومنین علی بن ابیطالب علیه‎السلام فرمود:
سَیُقتَلُ رَجُلٌ مِن وُلِدی بِاَرض خُراسان بِالسَّمَّ ظُلماً اِسمُهُ اِسمِی وَ اِسمٌ اَبیهِ اِسمٌ اِبن عمران مُوسی اِلا فَمَن زارَةٌ فِی غُربَتهِ غَفَراللهُ ذُنوبَهٌ ما تقدّم منها و ما تَاَخَّر و لو کانَت مثل عَدَدِ النُّجومِ و قطر الامطار وَ وَرَقِ الاشجار

به زودی مردی از فرزندان من در سرزمین خراسان از روی ستم و جور به زهر کشته می‎شود، اسم او اسم من، و اسم پدرش اسم موسی بن عمران است بدانید هر کس او را در غربتش زیارت کند، خداوند گناهان گذشته و آینده او را می‎آمرزد و لو این که به تعداد ستارگان و قطرات باران و برگ درختان باشد.

منبع:عیون اخبار الرضا علیه السلام، ج2، ص 9- 3
58

سوم شعبان سال 4 هجري دومين سبط وريحانه‌ي رسول اكرم (ص) و سومين پيشوا و امام معصوم و پنجمين چهره‌ي درخشان آل عبا حضرت ابا عبدالله الحسين در خانه علي و فاطمه (س) متولد شد و جهان از ولادت آن حضرت روشن و منور گشت.
حضرت امام حسين(ع) در آغوش پيامبر بزرگ اسلام (ص) به مدت 7 سال تربيت يافت و درباره امام حسين(ع) پيامبر مكرر فرموده است: خدايا من حسين را دوست مي دارم پس دوست بدار كسي كه او را دوست مي دارد و در جاي ديگر مقام آن حضرت را به قدري بالا برده است كه مي فرمايد:
حسين مني و انا من حسين، حسين از من است و من از حسينم، و پيامبر امام حسين را احياء كننده شريعت خود و نگه دارنده‌ي قرآن و مكتب خود مي داند و اين مقام را بدست نياورد جزء با پاسداري خالصانه‌ي حضرتش از اسلام و قرآن و نثار خون پاك و مقدسش در احياي دين جدش رسول الله (ص)، درود خدا بر او و اهل بيتش باد.
امام حسين (ع) جلوه اوصاف پيامبران است وجود مبارك امام حسين (ع) كه در آيينه‌ي قرآن و در عرصه گاه وجود پيامبر اسلام و در صفحه‌ي روشن بصيرت و بينش خود همه پيامبران را با ارزش هاي وجودي آنان مي ديد سرا پا عاشق آنان شد و در دنياي باطنش همراه و همراز آنان گشت و از ارزشهاي وجود آنان به شدت رنگ گرفت تا جايي كه وارث آنان شد.
هنگامي كه مي گوييم حسين وارث پيامبران است به اين معنا نيست كه آن حضرت از آن بزرگواران ارث مادي برده است بلكه به اين معنا است كه آن جلوه‌گاه حقيقت همه‌ي ارزشهاي الهي و معنوي آنان را به ارث برده است.
پربارترين و سنگين ترين ارثي كه از پيامبران براي پس از خودشان باقي ماند ارزش هاي الهي و انساني و فرهنگ ثمر بخش و پاكشان بود كه هر انساني با نشان دادن لياقت و شايستگي و از طريق حسب و نسب معنوي مي توانست از آن بزرگواران ارث ببرد و در ميان همه سهم ارث بري امام حسين (ع) به خاطر بستگي روحي به آنان، سهم فوق العاده اي بود.
امام حسين (ع) از حضرت آدم (ع) مقام خلافت، مقام علم همه‌ي اسماء، مقام هدايت و مقام كرامت را به ارث برد و از حضرت نوح مقام تبليغ و صبر و استقامت و دلسوزي و مهرورزي به بندگان خدا و از حضرت ابراهيم مقام دوستي و دعا و تسليم و امامت و از حضرت موسي مقام پايداري و مبارزه سخت بر ضد ستمگران و از حضرت عيسي مقام معنوي و باطني و از پيامبر اسلام همه‌ي ارزش هاي الهي و از امير المومنين علي (ع) همه‌ي حقايق را به‌ميراث برد و از طريق اين ارث بري و همنشيني باطني به جايي رسيد كه در زيارت وارث به آن حضرت خطاب مي شود.
 « اشهد انك الامام البر التقي الرضي الزكي الهادي المهدي »
گواهي مي دهم كه تو يقينا پيشوا، نيكوكار، اهل رضايت از حق، و پاك و پاكيزه، هدايت كننده، هدايت شده اي
شناسنامه ی امام حسین (ع)
نام: حسین(ع)    کنیه: ابا عبدالله و ابو الائمه و ابوالمساکین و....    لقب:سید الشهداء(ع)    نام پدر:علی(ع)    نام مادر:فاطمه (ع)    تاریخ تولد:سوم ماه شعبان سال چهارم ه.ق    محل تولد:مدینه طیبه    تاریخ شهادت:روز جمعه دهم ماه
محرم سال شصت ویک ه.ق    محل شهادت: کربلای معلی(گودال قتلگاه)    نام قاتل:شمربن ذی الجوشن   مدت امامت:یازده سال و یازده ماه و سه روز   مدت عمر:پنجاه و هفت سال و هفت ماه وهفت روز
در فهرست اسامي فرزندان امام حسين(ع) در كتب تاريخ و مقاتل، نام دو دختر15 و يا سه دختر16 به نام‌هاي سكينه، فاطمه و زينب، به ثبت رسيده است و نامي از دختري به نام فاطمه صغري موجود نيست و به اتفاق همه مورخان و مقتل‌نويسان، امام حسين(ع) هنگام حركت از مدينه به سوي مكه، تمام فرزندان خود، فرزندان امام حسن(ع) و اهل‌بيت خود را، به جز محمد بن‌حنفيه، به همراه داشتند
بسياري از مورّخان بر اين باورند كه امام حسين(ع) دو پسر به نام «علي» داشته‌ است كه به «علي‌اكبر» و «علي‌اصغر» معروف بودند.
برخي نيز از سه فرزند به نام‎هاي «علي‌اكبر»، «علي‌اوسط» و «علي‌اصغر»ياد كرده‎اند.19 اما اين كه امام سجاد(ع) و علي ‌بن الحسين شهيد جوان ـ كدام يك از اين‎ها مي‎باشند، سه نظريه وجود دارد:
الف ـ امام سجاد(ع) علي‌اصغر و شهيد جوان كربلا علي‌اكبر بوده است؛20
ب ـ عكس نظريه اول، يعني امام سجاد(ع) علي‌اكبر بوده و شهيد كربلا علي اصغر؛21
ج ـ شهيد كربلا علي‌اكبر، امام سجاد(ع) علي‌اوسط و فرزند خردسالي از امام حسين(ع) علي اصغر بوده‎اند

اما درباره تاريخ ازدواج امام حسين(ع) با مادران آن دو، هيچ مطلب مستندي نداريم. نام مادر جوان شهيد كربلا «ليلي دختر ابي‌مرة بن ‌عروه بن‌ مسعود الثقفيه» مي‌باشد25 و برخي نامش را «آمنه» گفته‌اند.26 درباره سن ايشان نيز بسياري متعرض آن نشده‌اند و برخي كه آن را بيان كردند، تاريخ‌هاي متفاوتي گفته‌اند: 18 ساله، 25 ساله، (27) 12 ساله، (28) 17 ساله،(29) و تولد در دوران حكمراني عثمان.30 از اين رو تاريخ دقيقي به دست نمي‎دهد.
در پايان شيخ مفيد كه از علماي برجسته‎ي شيعي و مورد اعتماد مي‎باشد، امام سجاد(ع) را علي اكبر و شهيد كربلا را علي اصغر معرفي كرده است

 

بزرگداشت جهانی مقام حضرت علی اصغر (علیه السلام )
همایش شیرخوار گان حسینی
در بین یاران حضرت سید الشهداء (ع) در عاشورا افراد مختلفی حضور داشتند که از هر جهت حجت برای تمامی ابناء بشر تمام کرده اند ؛ از بزرگان و اشراف گرفته تا غلامان و خدمتگزاران ؛ سفید پوست و سیاه پوست ؛ قاری قرآن و شاعر ؛ کسانی که در اسلام و پیروی از پیامبر اکرم (ص) سابقه ای طولانی داشتند و کسانی که در همان صبح عاشوراء به سید الشهداء پیوسته اند ؛ پیرمرد کهنسال و جوان هیجده ساله و طفل شش ماهه  ....
آری در بین یاران ابر مرد عرصه آزاگی طفلی شیرخواره نیز حضوری چشمگیر دارد. او کسی نیست جز طفل شش ماهه ی حضرت  ابا عبد الله الحسین (ع) حضرت علی اصغر سـلام الله علیه .
در هیچ مسلک و آینی و در هیچ غزوه و جنگی در طول تاریخ طفلی شش ماهه مرد جنگی و نظامی محسوب نمی شود. اگر بزرگان عرصه ی نظامی دنیا جمع شوند و بخواهند از امام حسین و یارانش در عاشورا فقط یک تخلف نظامی بگیرند قطعا نخواهند توانست. با اینکه بارها می توانستند از راه های که دشمنانشان استفاده کنند ایشان هم بهره برده و به أنان ضربه بزنند اما چون با انسانیت و حریت سازگاری نداشت , چنین نکردند ؛ اما مگر بچه ای شیرخوار چه گناهی کرده بود ؟! آن هم بچه که از فرط تشنگی به حالت تلظی در آمده بود.
بعد از واقعه ی عاشورا و بعد از آنکه مختار ثقفی رضوان الله تعالی علیه به خون خواهی حضرت سید الشهداء (ع) قیام کرد برای امام سجاد زین العابدین (ع) خبر آوردند که: مختار قیام کرد و کسانی را که به پدرتان و یارانش ظلم کرده اند , به سزای اعمالشان می رساند. حضرت سؤال کردند: "از حرمله چه خبر؟" از ایشان پرسیدند: آقا , در میان دشمنان شما این همه افراد حضور داشتند , چطور است که شما سراغ حرمله را می گیـری ؟ حضرت فرمودند: آخر شما نمی دانید این "حرمله" با ما چه کرد؟! آن زمان که پدرم حسین (ع) برادر شیرخواره ام علی اصغر را روی دست گرفته بود و به سوی لشگر دشمن آمده و می فرمود:"اما ترونه کیف یتلظی عطشا ؟!" آیا نمی بینید این بچه ی کوچک از فرط تشنگی و عطش چگونه تلظی می کند؟! یعنی مانند ماهی که از آب بیرون افتاده و مدتی هم گذشته است و نای حرکت کردن ندارد  فقط لب های کوچکش را حرکت می دهد. در این حالت حتی اگر آب هم به او برسانند دیگر زنده نمی ماند . امام حسین (ع) می فرمود قطره ی آب به علی اصغر بدهید تا لا اقل با لب تشنه از دنیا نرود.

 یک ذره به من ز شیئی کمیاب دهید             داروی کمی به طفل بی تاب دهید

با من سر جنگتان اگر می باشد                        او را ببرید وجرعه ای آب دهید

 امام سجاد (ع) می فرمایند : پدرم در حین گفتن این سخنان بود که حرمله تیری که سه شعبه داشت را بر گلوی نازک برادر شیرخواره ام رها کرد و گوش تا گوش علی اصغر پاره شد.

 به راستی بـأی ذنب قتلت ؟

به کدامین گناه کشته شد؟

 و چه زیبا جیحون یزدی در رثای بزرگ مرد کوچک عاشورا سروده است که :-

 ای حرم کعبه است ز حلقه به گوشان           وی دل دانای تو زبان خموشان       

با تو که گفت از حسین چشم بپوشان        خاصه در آن دم که اهل بیت خروشان

 

                                  نزدش با اصغر آمدند معجل

 

گفتند این طفل کو چو بحر بجوشد        نیست چو ما کز عطش به صبر بکوشد

اشک پبا شد چنانکه خاک بپوشد               لب بخراشد چنانکه جان بخروشد

 

                                جز به کفی آب عقده اش نشود حل

 هی به فغان خود ز گهواره پراند                مادر او هم زبان طفل نداند
نه بودش شیر تا به لب برساند                نه بودش آب تا به رخ بفشاند
مانده به تسکین قلب اوست معطل
گاهی ناخن زند به سینه مادر            گاهی به جان شود به دامن خواهر
باری , از ما گذشته چاره ی اصغر                یا بنشانش شرار آه  چو آذر
 یا ببرش همرهت به جانب مقتل
شه ز حرم خانه اش ربود و روان شد      پیر خرد هم عنان بخت جوان  شد
زین پدر و زین پسر به لرزه جهان شد      آمد  و آورد و هر طرف نگران شد
با به که سازد حقوق خویش مدلل؟
گفت که ای قوم , روح پیکرم است این      ثانی حیدر , علی اصغرم است این
آن همه اصغر بدند , اکبرام است این           حجت کبرای روز محشرم است این
رحمی کنش , حال بر فناس محول
او که بدین کودکی گناه ندارد                یا که سر رزم این سپاه ندارد
بلکه بس افسرده اس آه ندارد                جای دهید آنکه را پناه ندارد
پیش کز ایزد برید کیفر اکمل
تا که از آن قوم از سعادت محروم              حرمله اش تیر کینه راند به حلقوم
حلق و را خست وجست بر شه مظلوم     وز شه مظلوم آن سه شعبه مسموم
رد شد و سر زد به قلب احمد مرسل
او طفل است , اما بزرگ است. دستهای او کوچک است اما بزرگان آرزو و امید دارند که او با همان دستهای کوچک , دست آنان را بگیرد.
اکنون افتخار داریم که اولین جمعه ی ماه محرم الحرام هر سال را که روز جهانی حضرت علی اصغر(ع) نامگذاری شده است در برپایی مجالسی شکوهمند به نامی نام این طفل شیرخواره ی ابا عبد الله الحسین(ع) در سرتاسر دنیا کوشا باشیم.
از تمامی مادران دلسوخته ی اهل بیت (ع) دعوت می نمائیم که با فرزاندان  شیرخواره ی خود به یاد طفل شش ماهه ی ابا عبد الله الحسین (ع) در این مجالس شرکت نموده و فرزندان خود را بیمه ی حضرت علی اصغر (ع) نمایند. در طول این سالها  چه بسیار مادران عزیزی که با شرکت در این مراسم و با پوشاندن لباس نمادین حضرت علی اصغر (ع) به کودکان خود حاجات بسیاری را از دستان کوچک بزرگ مرد کوچک عاشورا گرفته اند.
نویسنده : حجه الاسلام استاد سید جعفر غضنفری خوانساری 
 شهر مقدس قم : (نویسنده وشاعر اهل بیت "ع")
هنگامی که حرمله بن کاهل اسدی کوفی , تیر را در چله کمان گذاشت تا به سوی گلوی کودک شیرخوار امام حسین (ع) پرتاب کند , نمی دانست که با این پرتاب (تیر) خود کدامین جگر را متلاشی وکدامین دل را خونین می کند . به خدا سوگند که این تیر قبل از آن که به گلوی حضرت علی اصغر (ع) اصابت کند , شمعی از خاندان خاتم الانبیاء وحبیب پروردگار جهانیان , محمد مصطفی (ص) را به خاموشی کشاند و از دیدگاه پیامبر رحمت  , قطرهء اشکی فرو چکید که به اندازه تمام اشک های اسمان وزمین بود.
این تیر (تیر حرمله) , در واقع هشدار صریحی بود به کشتار کودک ومعصومیت وزیبایی در پهنه ی گیتی , اینک ذو الجناح اسب امام حسین (ع) که مطابق روایات اسب پیغمبر عظیم الشأن اسلام هم بوده است , با علی اصغر فرزند شیر خوار  امام حسین (ع) , در آسمان هفتم (مکانی فرضی است) گفت و گو  می کند:
جانم به فدایت ای علی اصغر حسین , بر من ببخشا اگر در آن لحظه ی هولناک نتوانستم کاری برایت بکنم , چرا که دو امام به سنگینی آسمان وزمین بر پشتم نشسته بودند . زمانی که آن تیر نا مبارک بر گلوی شریف تو اصابت کرد وخون پاک تو در مشت امام حسین (ع) (که مطابق فرمایش پیامبر (صلی الله علیه وآله وسلم) : "حسین منی و انا من حسین است"(تو از من ومن از توأم) ریخت وبیش از آنکه سر مبارک خود را به سوی آسمان بلند کند , فرشتگان فرود آمدند و خون پاک تو را می بوسیدند وسوزناک و درد آور می گریستند تا جایی که اشک هایشان داشت دنیا را غرقه می ساخت . این جا بود که دریافتم خداوند هم می گرید (اما از طریق فرشتگانش) !!! ویک قطره از خون پاک تو بر پشت من فرو چکید ... زمین پاک وپاکیزه تر شد و با اشک های فرشتگان آمیخت .... پس بگو این کدامین کمراست که می تواند سبط رسول خدا .... و خون فرزند رسول الله(ص) ... واشک های فرشتگان الهی را برتابد؟!!!
جانم به فدایت ای فرزند رسول خدا , هنگامی که روح پاک تو از پیکرت پرکشید , دیدم دل ابا عبد الله الحسین (ع) خونین ودرد آلود شده ...
این رنج از هر سو مرا احاطه کرده و دیدگانم را فرو پوشانده است ....
دیگر نمی توانم راه خود را تشخیص دهم ... وامام حسین (ع) را می بینم که مبهوت , یک نگاهش به تیری است که رگ های کودک شیرخوارش را دریده و او را کشته و نگاه دیگرش به مادری که در خیمه منتظر است , تا بچه اش سیراب گردد..
فدایت شوم ... به خدا سوگند اگر کوه ها را بر پشتم حمل کرده بودم , هر آینه بر من هموارتر بود از تحمل مصیبت ابا عبد الله (ع) و تو و عمویت ابو الفضل العباس (ع) پرچمدار وعلمدار کربلا , و داغ برادرت , شبیه ترین مردم به رسول خدا محمد (ص) , حضرت علی اکبر (ع) واهل بیت و اصحاب گرامی او ....
جانم به فدایت .... بنی امیه از این کردار زشت خود شرم نکردن , بلکه این خود شیوه ای شد تا بدان , در این هزار وچند صد ساله , خود را از دست پیروان وعاشقان تان برانند وشب های پر از هرزگی خود را با سرهای بریده کودکانشان زیست بخشند.
چرا که این سیه دلان نمی توانند منظره بوسه باران گل های شبنم ها را ببینند.
آری , بی گمان دیدن این صحنه ملکوتی برای کسانی که عادت دارند خون کودکان شیرخوار را بریزند , نا گواراست .
آنچه در عراق امروز رخ می دهد , بهترین نمونه بر سیه کاری وستمگری تبار حرمله و شمر و یزید است ... و همیشه در هر برهه از زمان , یزیدی هست که پرچم ظلم را به یزید دیگری بسپارد ...
اما محبان وعاشقان شما هرگز عقب نمی نشینند واین اعمال بزدلانه وستم کارانه , آن ها را نمی ترساند.
علاقمندان ودوستدران وشیفتگان شما تصمیم گرفته اند که قدم در این راه دشوار بگذارند که خدا و پیامبر و امیر مؤمنان علی بن ابی طالب (ع) راه ها را برایشان ترسیم کرده اند .
در این راستا اینک دوستداران وعاشقان شما نخستین جمعه ی ماه محرم الحرام هر سال را به عنوان : "روز جهانی حضرت علی اصغر (س)" تعیین کرده اند ... وبزرگداشتی ومحفلی برای آن مقام شامخ شیرخواره ی حسین در سرتاسر جهان برگزار می کنند .... پس ای سرور ومولای ما , اینان را از هر گزندی مصون بدار , گام هایشان را در کارهای خیر و راه و صراط مستقیم استوار فرما .
آمین  یا رب العالمین

 

سالها گفتیم ما از کربلا ، از شهید عشق و میدان بلا

از غمش بر سینه و بر سر زدیم ، بوسه بر گهواره اصغر زدیم

 باز هم گفتیم : مظلوما ، حسین ! بی کس و بی بال و پر ، تنها حسین !

 او ولی اینگونه در آنجا نبود ، با خدایش بود ، او تنها نبود

 بود سیمرغی ، نه سیمرغ خیال ، داشت آن سیمرغ هفتاد و دو بال

 کربلا پیچیده مثل راز بود ، بهترین ، غمگین ترین آواز بود

 ما نفهمیدیم عمق راز را ، معنی زیباترین آواز را !

 کربلا محدود شد بر سر زدن ، گل به سر مالیدن و پرپر زدن

 تشنه لب گفتیم و هی خوردیم آب ، گریه کردن شد برای ما ثواب

 کربلا یعنی دو نیرو خوب و بد ، یک طرف ایمان و یک سو دیو و دد

 یک طرف علم و خدا و روشنی ، یک طرف جهل و سیاهی ، دشمنی

 کربلا یعنی که فردا باز هم ، این حقیقت هست و این آواز هم

 باز فردا کربلاها می رسد ، عشق می آید ، بلاها می رسد !

 بعد از آن هم کربلا تکرار شد ، کربلاها در زمین بسیار شد

 گرچه نامش بود نام دیگری ، نام دیگر داشت هر خون پیکری

 باز هم از جغدهای خشمگین ، ریخت فوجی از کبوتر بر زمین

 ما فقط در نینوا جا مانده ایم ، غافل از این کربلاها مانده ایم . . .

 

 

شیعیان در سر هواى نینوا دارد حسین

خون دل با كاروان كربلا دارد حسین

از حریم كعبه و جدش به اشكى شست دست

مروه پشت سر نهاد اما صفا دارد حسین

بردن اهل حرم دستور جدش مصطفى است

ورنه این بى حرمتى ها كى روا دارد حسین

آب خود با دشمنان تشنه قسمت مى كند

عزّت و آزادگى بین تا كجا دارد حسین

دشمنش هم آب مى بندد به روى شاه دین

داورى بین با چه قوم بى حیا دارد حسین

دشمنانش بى امان و دوستانش بى وفا

با كدامین سركند مشكل دوتا دارد حسین

رخت و دیباج حرم چون گل به تاراجش برند

تا به جایى كه كفن از بوریا دارد حسین

اشك خونین گو بیا بنشین به چشم شهریار

كاندرین گوشه عزاى بى ریا دارد حسین

 

سالها سیلاب

خشک شد تا که لب تو آبروی آب رفت

در عزایت روشنی از چهره مهتاب رفت

رفتی و دیدند بی تو از چشمانمان

آب نه خون،اشک هم نه،سالها سیلاب رفت

در مسیر عشق

سوی دشت کربلا

چون که بگذشتم از کنار تنگه مرصاد

چشم های خسته ام را

لحظه ای بستم و چون بستم

بدیدم ناگهان

صد هزاران

یا شهید کربلا

صد هزاران عاشق دیوانه را

که به تن

تن پوش خاکی داشتند

و به سر سربند عشق

عشق زهرا

عشق فرزندش حسین

سوی من می آمدند

 


گرد و خاک خستگی

خستگی از زندگی

بر تمام صورت زیبایشان بنشسته بود

پایشان زخمی دستشان خونی لبالب تشنه لب

سوی من می آمدند کربلا

با خجالت

سر به زیر انداختم من

ناگهان آمد صدایی

از گلوی صد هزاران

پر طنین و پر صلابت

گفت بر من

ای مسافر ای مسافر

با تو هستم

ای که هستی راهی رود فرات

ای که هستی راهی قبر حسین

سر بلند کن

عاشقانش را ببین

زخم هامان را ببین

تشنگیمان را ببین

جسم های بی سر ما را ببین

ای مسافر

ای که هستی راهی قبر حسین

سر به بالا آور و ما را ببین

بر لبان خشکمان

لبخند شادی را ببین

چون به عشق فتح باب عشق

جان را باختیم

ما همه شادیم اینک

شاد و سرمستیم اینک

چون که راه عشق را 

سیل خون ما 

بگشوده است

راه عشقی را که اکنون

تو مسافر گشته ای

ای مسافر

ای که هستی زائر قبر حسین

ما تمنا میکنیم

از تو خواهش میکنیم

کوله پشتی هایمان بردار با خود حمل کن

در کنار قبر مولامان ز ما هم یاد کن

 

           محسن سیداسماعیلی

                  هنر مردان خدا

ان روز حسین یک صدا زینب بود

ایینه ی غیرت خدا زینب بود

زینب زینب زینب زینب زینب

ان روز تمام کربلا زینب بود


هرچند کلاس درس او یک واحه ست

راهی که به انجا نرسد بیراهه ست

پیران همه طفل مکتب او هستند

این پیر طریقتی که خود شش ماهه ست

در پیش تو  عشق مشق غیرت می کرد

غیرت به شجاعتت حسادت می کرد

ان روز خدا به کربلا امده بود

با دست بریده ی تو بیعت می کرد


عمری است اگر چه پیش رویت خجلم

با عشق تو امیخته است اب و گلم

هر چند شبی دراز دارم در پیش

پیش قمر تو سخت قرص است دلم


شد قطع دو دست نازنینت عباس

جز عشق مگر چه بود دینت عباس؟

در یاوری عشق برون امده بود

دستان خدا از استینت عباس

 

قیام مقدس و پرشكوه امام حسین(ع)ریشه در انحراف هاى بـنیادى و اساسى در جـامعه اسلامى داشت. این انحراف ها زائیده انحراف حكومت اسلامى از مسیر اصلى خود از سقیفه به بـعد بـود. كه پس از شهادت على(ع)كلا بـه دست سلسله سفیانى و حزب ضد اسلامى اموى افتاد. بـه گواهى اسناد تاریخى, سران این حزب هیچ اعتقادى بـه اسلام و اصول آن نداشتند(1). و ظهور اسلام و به قدرت رسیدن پیامبر اسلام(ص)را, جلوه اى از پیروزى تـیره بـنى هاشم بـر تـیره بـنى امیه, در جریان كشمكش قبیلگى در درون طایفه بـزرگ قریش مى دانستند(2). و بـا یك حـركت خـزنده, بـه تـدریج در پـوشش اسـلام بـه مناصب كلیدى دسـت یافتند. و سرانجـام از سال چهلم هجـرى, حكومت اسلامى و سرنوشت و مقدرات امت اسلامى به دست این حزب افتاد و پس از بیست سال حكومت معاویه, و بـه دنبـال مرگ وى, پـسرش یزید بـه قدرت رسید كه اوج انحراف بـنیادى, و جلوه اى آشكار از ظهور ((جاهلیت نو)) در پوشش ظاهرى اسلام بود(3).امام حـسـین(ع)نمى تـوانسـت در بـرابـر چـنین فاجـعه اى سكوت كند و احساس وظیفه مى كرد كه در بـرابـر این وضع, اعتـراض و مخالفت كند. سخنان, نامه ها و سایر اسنادى كه از امام حسین(ع)به دسـت ما رسـیده, بـه روشنى گویاى این مطلب اسـت. این اسناد بـیانگر آن است كه از نظر امام, پـیشوا و رهبـر مسلمانان شـرائط و ویژگى هایى دارد كه امویان فـاقـد آنها بـودند و اسـاس انحراف ها و گمراهیها این بود كه عناصر فاسد و غیر لایق, تكیه بر مسند خلافت اسلامى و جایگاه والاى پـیامبـر زده بـودند و حاكمیت و زمامدارى آنها, آثار و نتائج بـسیار تلخ و ویرانگرى بـه دنبـال آورده بود. چـند نمونه از تـأكیدهاى امام در این بـاره یادآورى مى شـود:
ویژگى هاى پیشواى مسلمانان:
۱- در نخستین روزهایى كه امام حسین(ع)در مدینه, بـراى بـیعت جهت یزید, در فشار بود, در پاسخ ولید كه پیشنهاد بیعت بـا یزید را مطرح كرد, فـرمود: اینك كه مسـلمانان بـه فـرمانروایى مانند یزید گرفتار شده اند, باید فاتحه اسلام را خواند(4).
2 - امام ضمن پاسخ نامه هاى كوفیان, نوشت:
... امام و پیشواى مسلمانان كسـى اسـت كه بـه كتـاب خـدا عمل نموده راه قسط و عدل را در پـیش گیرد و از حـق پـیروى كرده بـا تمام وجود خویش مطیع فرمان خدا باشد(5).
3 - امام حـسـین(ع)هنگام عزیمت بـه سـوى عراق در منزلى بـنام ((بیضه)) خطاب به ((حر)) خطبه اى ایراد كرد و طى آن انگیزه قیام خود را چنین شرح داد:
((مردم! پـیامبـر خدا(ص)فرمود: هر مسلمانى بـا حكومت ستـمگرى مواجـه گردد كه حـرام خدا را حـلال شمرده و پـیمان الهى را درهم مى شكند, بـا سنت و قانون پـیامبـر از در مخالفت درآمده در میان بـندگان خـدا راه گناه و معصـیت و تـجـاوزگرى و دشـمنى در پـیش مى گیرد, ولى او در مقابـل چنین حكومتى, بـا عمل و یا بـا گفتار اظهار مخالفت نكند, بـرخـداوند است كه آن فرد(ساكت)را بـه كیفر همان ستمگر(آتش جهنم)محكوم سازد.
مردم! آگاه باشید اینان(بنى امیه)اطاعت خدا را ترك و پیروى از شیطان را بـر خود فرض نموده اند, فساد را تـرویج و حدود الهى را تعطیل نموده فى را(كه مخصوص بـه خـاندان پـیامبـر است)بـه خـود اختصاص داده اند و من بـه هدایت و رهبـرى جامعه مسلمانان و قیام بـر ضد این همه فساد و مفسدین كه دین جدم را تغییر داده اند, از دیگران شایسته ترم ...)) (6).
حاكمیت بـنى امیه كه امام در این سخنان بـه گوشه هایى از آثـار سوء آن اشاره نموده, در شوون مختـلف جامعه اسلامى اثر گذاشتـه و فساد و آلودگى و گمراهى را گستـرده و عمومى ساخـتـه بـود. امام حسین(ع)در موارد متعددى انگشت روى این عواقب سوء گذاشتـه و بـه مردم هشـدار داده اسـت كـه بـه چـند نمـونه آن اشـاره مـى شـود:
محو سنتها و رواج بدعتها
آن حـضرت پـس از ورود بـه مكه, نامه اى بـه سران قبـائل بـصره فرستاد و طى آن چنین نوشت:
((...اینك پیك خود را بـا این نامه بـه سوى شما مى فرستم, شما را به كتاب خدا و سنت پیامبـر دعوت مى كنم, زیرا در شرائطى قرار گرفته ایم كه سنت پیامبر به كلى از بین رفته و بـدعتها زنده شده است, اگر سخـن مرا بـشنوید, شما را بـه راه راسـت هدایت خـواهم كرد...)) (7). دیگر به حق عمل نمى شود.
حسین بـن على(ع)در راه عراق در منزلى بـه نام ((ذى حـسم)) در میان یاران خود بـه پـا خـاست و خـطبـه اى بـدین شرح ایراد نمود:
پـیشامدها همین است كه مى بـینید, جـدا اوضاع زمان دگرگون شده زشتیها آشكار و نیكیها و فضیلتها از محیط ما رخت بر بسته است و از فضیلتها جز اندكى مانند قطرات تـه مانده ظرف آب بـاقى نمانده است. مردم در زندگى پست و ذلتبارى به سر مى بـرند و صحنه زندگى, همچون چراگاهى سنگلاخ, و كم علف, به جایگاه سخت و دشوارى تبـدیل شده است.
آیا نمى بینید كه دیگر بـه حق عمل نمى شود, و از بـاطل خوددارى نمى شود؟! در چـنین وضعى جـا دارد كه شخص بـا ایمان(از جـان خود گذشتـه)مشتـاق دیدار پـروردگار بـاشد. در چنین محیط ذلتـبـار و آلوده اى, مرگ را جـز سعادت; و زندگى بـا ستـمگران را جـز رنج و آزردگى و ملال نمى دانم...)) (8).
مسخ هویت دینى مردم
حاكمیت زمامداران اموى و اجراى سیاست هاى ضد اسلامى توسط آنان, هویت دینى مردم را مسخ كرده ارزشهاى معنوى را در جامعه از بـین برده بود. امام در دنباله سخنان خود در منزل ((ذى حسم)) فرمود:
((...مردم بندگان دنیایند, دین بـه صورت ظاهرى و در حد حرف و سخن در زبـانشان مطرح مى شود, تا زمانى كه معاش و زندگى مادیشان رونق دارد, در اطراف دین گـرد مىآیند, اما زمانى كـه بـا بـلا و گرفتارى آزمایش شوند, دینداران در اقلیت هستند.
پیام جاوید قیام امام حسین(ع)
پیام قیام با شكوه سیدالشهداء(ع)منحصر به آن زمان نیست, بلكه این پـیام پـیامى جاوید و ابـدى است و فراتـر از محدوده زمان و مكان است, هرجا و در هر جامعه اى كه به حق عمل نشود, و از بـاطل خوددارى نشود, بدعتها زنده, و سنتها نابـود شود, هرجا كه احكام خدا تغییر و تحریف یابد و حاكمان و زمامداران بـا زور و ستمگرى بـا مردم رفتـار كنند, در هر جـامعـه اى كه ویژگى هاى جـاهلیت را داشته باشد آن جامعه, جامعه اى یزیدى بـوده, و مبـارزه و مخالفت بـا مفاسد و آلودگى ها و آمران و عاملان آنها, كارى حـسینى خواهد بود.
پاورقیها:
1 - سـیدعـلیخـان مدنى, الدرجـات الرفیعـه, ص 243, ابـن ابـى الحدید, شرح نهج البلاغه, ج8, ص 257 - مسعودى, مروج الذهب, ج3, ص 454 ضمن شرح حال ماءمون عباسى.
2 - ابن ابى الحدید, همان كتاب, ج9, ص 53(خطبه 139) و نیز ج2, ص 44 - 45 - ابن عبـدالبـر, الاستیعاب فى معرفه الاصحاب(در حاشیه الاصابه)ج4, ص 87.
- این حركت از اواخر خلافت خلیفه دوم آغاز گردید كه معاویه از طرف وى به حكمرانى شام منصوب شد و مدت پنج سال در این سمت باقى بـود و در تـمام مدت خلافت عثـمان نیز(12 سال) در این منصب ابـقا گردید و از همـان سـالـها رویاى خـلافـت آینده خـود را مـى دید و پایه هاى آن را مى ریخت و در اواخـر خـلافت عثـمان, در واقع وى در مدینه خلیفه تشریفاتى بود و تصمیم گیرنده اصلى, حاكم مقتدر شام بود.
3 - نگاه كنید به: امام حسین(ع) و جـاهلیت نو, جـواد سلیمانى, قم, انتشارات یمین.
4 - سید بن طاووس, اللهوف فى قتلى الطفوف, ص 11.
5 - طبرى, تاریخ الامـم والـمـلـوك, ج6, ص 196 - شـیخ مـفـید, الارشاد, ص 204.
6 - طبرى, همان كتاب, ص 229 - ابـن اثیر, الكامل فى التاریخ, ج4, ص 48.
7 - طبرى, همان كتاب, ص 200.
8 - حسن بـن على بـن شعبـه, تحف العقول, ص 245 - طبـرى, همان كتاب, ص 239



:: موضوعات مرتبط: بخشی از زندگی نامه امام حسین (ع) , ,
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : محبان علی بن ابی طالب
تاریخ : جمعه 6 آبان 1390
نکته وپند هایی از حضرت آیت الله بهجت




گفتارهایی از مرتضی آقا تهرانی
محبّت از امور جایگزین ناپذیر است. چند وقت پیش یك نامه‌ای را دریافت كردم که دختر خانمی نوشته بود، من غبطه می‌خورم به دختر خاله ام كه می‌بینم پدرش او را می‌بوسد. دوستش دارد، محبّتش می‌كند. امّا دریغ از یك بوسه‌ای كه بابای ما به ما داشته باشد.

رسیدگی به همسر و فرزندان:

یكی از توصیه‌هایی كه حضرت آیت الله بهجت (اعلی الله مقامه) داشتند این بود كه می‌فرمودند: به خانه كه می‌رسید كتاب‌ها را بگذارید پشت در ولی مواظب باشید که ندزدند! یعنی طوری نشود كه وقتی به خانه می‌روید، تازه بخواهید چیزی بنویسید و کتابی بخوانید و بند كتاب و كامپیوتر و ... بشوید؛ اشتباه است، دیگر الآن باید یك وقتی را بگذارید برای زن و فرزند و اهل خانه.

تنظیم برنامه:

عمرتان را به سه 8 ساعت تقسیم کنید: 8 ساعت كار و تلاش؛ كه كار و تلاش ماها درس‌خوندن و درس دادن است. در هر حال، 8 ساعت بیرون درست كارکردن است. 8 ساعت هم برای خواب و استراحت؛ و 8 ساعت هم برای لذت‌‌های حلال، تفكر و عبادت، كارهای شخصی و...
روزی حضرت ایشان برنامه بنده را تقریر كرده و فرمودند: "شما سحر از خانه می‌آیی بیرون و به نماز و حرم می‌روی، و برمی‌گردی خانه و صبحانه می خوری و بعد سر درس و كار تا ظهر؛ ظهر هم نماز ‌خوانده و برمی‌گردی منزل ناهار را می‌خوری؛ اگر وقت خواب باشد نیم‌ساعت هم می‌خوابی، بعد دو مرتبه می‌روی بیرون سركار و درس تا غروب،‌ غروب هم نماز را می‌خوانی." تازه بعدش ما می‌رفتیم كتابخانه و گاهی اوقات درس‌های فوق‌العاده می‌رفتیم،‌ حدود ساعت 10 به خانه برمی‌گشتیم.

آیت الله بهجت (ره) می‌فرمودند كه "برای چی وقتی می‌آیی خانه و زن و بچّه می‌آیند دور و برتان، تازه كتاب باز می‌كنید و می‌گویید می‌خواهم این‌ها را كه صبح تا حالا خواندم مطالعه كنم؟ چون فردا می‌خواهم آن درس را مباحثه كنم؟ باید طوری برنامه‌ریزی كنید كه وقت زن و بچّه ضایع نشود و به آن ها هم برسید. اهل خانواده هم حقوقی دارند. بالأخره زن و بچه و حتّی خود آدم نیازهایی دارد که اگر لذّت‌های حلال نباشد همان عبادتش هم با نشاط نیست، درس خواندنش هم نشاط چندانی ندارد."

معمولاً امثال ماها كمتر به این امر توجه می‌كنیم، زن و بچّه را رها می‌كنیم به حال خودشان، و خودمان را مدیون این‌ها می‌كنیم. نباید غافل شد از این كه اگر پول کمتر باشد،‌ زندگی می گذرد؛ ولی زن، دختر و پسر آدم، كمبود محبّت را از کجا جبران کنند؟ در خانه چه کسی را باید بزند و بگوید محبّت می‌خواهم؟ اگر مابه موقع و اندازه به زن و فرزندان محبّت ابراز نداریم، باید عوارض پس از آن را پذیرا باشیم. پول و امور مادی را می توان از خویشان، صندوق و یا کسی قرض گرفت، امّا محبّت را هیچ کس جز مرد و زن نسبت به فرزندان و مرد نسبت به همسر نمی تواند جبران کند. پس باید آدم مواظب باشد كه حق همسر و فرزندانش بخاطر این كه چیزی را کسب و یا جبران كند، ضایع نسازد. محبّت از امور جایگزین ناپذیر است. چند وقت پیش یك نامه‌ای را دریافت كردم که دختر خانمی نوشته بود، من غبطه می‌خورم به دختر خاله ام كه می‌بینم پدرش او را می‌بوسد. دوستش دارد، محبّتش می‌كند. امّا دریغ از یك بوسه‌ای كه بابای ما به ما داشته باشد. تنها حواس او به رفتار ما در منزل معطوف است. او همه ما را خسته کرده و پیوسته می گوید بکن! نکن!...
این چیزی بود كه ما از استاد گرامی حضرت آیت الله بهجت (رضوان الله تعالی علیه) یاد گرفتیم كه باید نسبت به خانه و خانواده بسیار اهمیّت داد و مواظبت كرد كه حق بچه‌ها بخاطر دیگران، یا كتاب و درس ضایع نشود.
تنظیم گروه حوزه علمیه
منبع : پایگاه اطلاع رسانی مرتضی آقا تهرانی
امضاء » غريب

چه حالي داره اي خدا سينه زدن تو كربلا
غسل زيارت از فرات ،نگاه به گنبد طلا
الهي كه يه شب بياد تو حرم اعتكاف كنيم
با پرچم هيئتمون دور ضريح طواف كنيم
دم دماي سحر كه شد از توي بين الحرمين
بريم تو صحن حرم عباس علمدار حسين
با ذكر يا ام البنين پا توي صحنش ميذاريم
ار بارگاه با صفاش سوغاتي تربت مياريم
غصه كربلات آقام عقده توي گلوم شده
يه عمريه زيارت حرمت آرزوم شده



گفتارهایی از مرتضی آقا تهرانی
محبّت از امور جایگزین ناپذیر است. چند وقت پیش یك نامه‌ای را دریافت كردم که دختر خانمی نوشته بود، من غبطه می‌خورم به دختر خاله ام كه می‌بینم پدرش او را می‌بوسد. دوستش دارد، محبّتش می‌كند. امّا دریغ از یك بوسه‌ای كه بابای ما به ما داشته باشد.

رسیدگی به همسر و فرزندان:

یكی از توصیه‌هایی كه حضرت آیت الله بهجت (اعلی الله مقامه) داشتند این بود كه می‌فرمودند: به خانه كه می‌رسید كتاب‌ها را بگذارید پشت در ولی مواظب باشید که ندزدند! یعنی طوری نشود كه وقتی به خانه می‌روید، تازه بخواهید چیزی بنویسید و کتابی بخوانید و بند كتاب و كامپیوتر و ... بشوید؛ اشتباه است، دیگر الآن باید یك وقتی را بگذارید برای زن و فرزند و اهل خانه.

تنظیم برنامه:

عمرتان را به سه 8 ساعت تقسیم کنید: 8 ساعت كار و تلاش؛ كه كار و تلاش ماها درس‌خوندن و درس دادن است. در هر حال، 8 ساعت بیرون درست كارکردن است. 8 ساعت هم برای خواب و استراحت؛ و 8 ساعت هم برای لذت‌‌های حلال، تفكر و عبادت، كارهای شخصی و...
روزی حضرت ایشان برنامه بنده را تقریر كرده و فرمودند: "شما سحر از خانه می‌آیی بیرون و به نماز و حرم می‌روی، و برمی‌گردی خانه و صبحانه می خوری و بعد سر درس و كار تا ظهر؛ ظهر هم نماز ‌خوانده و برمی‌گردی منزل ناهار را می‌خوری؛ اگر وقت خواب باشد نیم‌ساعت هم می‌خوابی، بعد دو مرتبه می‌روی بیرون سركار و درس تا غروب،‌ غروب هم نماز را می‌خوانی." تازه بعدش ما می‌رفتیم كتابخانه و گاهی اوقات درس‌های فوق‌العاده می‌رفتیم،‌ حدود ساعت 10 به خانه برمی‌گشتیم.

آیت الله بهجت (ره) می‌فرمودند كه "برای چی وقتی می‌آیی خانه و زن و بچّه می‌آیند دور و برتان، تازه كتاب باز می‌كنید و می‌گویید می‌خواهم این‌ها را كه صبح تا حالا خواندم مطالعه كنم؟ چون فردا می‌خواهم آن درس را مباحثه كنم؟ باید طوری برنامه‌ریزی كنید كه وقت زن و بچّه ضایع نشود و به آن ها هم برسید. اهل خانواده هم حقوقی دارند. بالأخره زن و بچه و حتّی خود آدم نیازهایی دارد که اگر لذّت‌های حلال نباشد همان عبادتش هم با نشاط نیست، درس خواندنش هم نشاط چندانی ندارد."

معمولاً امثال ماها كمتر به این امر توجه می‌كنیم، زن و بچّه را رها می‌كنیم به حال خودشان، و خودمان را مدیون این‌ها می‌كنیم. نباید غافل شد از این كه اگر پول کمتر باشد،‌ زندگی می گذرد؛ ولی زن، دختر و پسر آدم، كمبود محبّت را از کجا جبران کنند؟ در خانه چه کسی را باید بزند و بگوید محبّت می‌خواهم؟ اگر مابه موقع و اندازه به زن و فرزندان محبّت ابراز نداریم، باید عوارض پس از آن را پذیرا باشیم. پول و امور مادی را می توان از خویشان، صندوق و یا کسی قرض گرفت، امّا محبّت را هیچ کس جز مرد و زن نسبت به فرزندان و مرد نسبت به همسر نمی تواند جبران کند. پس باید آدم مواظب باشد كه حق همسر و فرزندانش بخاطر این كه چیزی را کسب و یا جبران كند، ضایع نسازد. محبّت از امور جایگزین ناپذیر است. چند وقت پیش یك نامه‌ای را دریافت كردم که دختر خانمی نوشته بود، من غبطه می‌خورم به دختر خاله ام كه می‌بینم پدرش او را می‌بوسد. دوستش دارد، محبّتش می‌كند. امّا دریغ از یك بوسه‌ای كه بابای ما به ما داشته باشد. تنها حواس او به رفتار ما در منزل معطوف است. او همه ما را خسته کرده و پیوسته می گوید بکن! نکن!...
این چیزی بود كه ما از استاد گرامی حضرت آیت الله بهجت (رضوان الله تعالی علیه) یاد گرفتیم كه باید نسبت به خانه و خانواده بسیار اهمیّت داد و مواظبت كرد كه حق بچه‌ها بخاطر دیگران، یا كتاب و درس ضایع نشود.
تنظیم گروه حوزه علمیه
منبع : پایگاه اطلاع رسانی مرتضی آقا تهرانی
امضاء » غريب

چه حالي داره اي خدا سينه زدن تو كربلا
غسل زيارت از فرات ،نگاه به گنبد طلا
الهي كه يه شب بياد تو حرم اعتكاف كنيم
با پرچم هيئتمون دور ضريح طواف كنيم
دم دماي سحر كه شد از توي بين الحرمين
بريم تو صحن حرم عباس علمدار حسين
با ذكر يا ام البنين پا توي صحنش ميذاريم
ار بارگاه با صفاش سوغاتي تربت مياريم
غصه كربلات آقام عقده توي گلوم شده
يه عمريه زيارت حرمت آرزوم شده



گفتارهایی از مرتضی آقا تهرانی
محبّت از امور جایگزین ناپذیر است. چند وقت پیش یك نامه‌ای را دریافت كردم که دختر خانمی نوشته بود، من غبطه می‌خورم به دختر خاله ام كه می‌بینم پدرش او را می‌بوسد. دوستش دارد، محبّتش می‌كند. امّا دریغ از یك بوسه‌ای كه بابای ما به ما داشته باشد.

رسیدگی به همسر و فرزندان:

یكی از توصیه‌هایی كه حضرت آیت الله بهجت (اعلی الله مقامه) داشتند این بود كه می‌فرمودند: به خانه كه می‌رسید كتاب‌ها را بگذارید پشت در ولی مواظب باشید که ندزدند! یعنی طوری نشود كه وقتی به خانه می‌روید، تازه بخواهید چیزی بنویسید و کتابی بخوانید و بند كتاب و كامپیوتر و ... بشوید؛ اشتباه است، دیگر الآن باید یك وقتی را بگذارید برای زن و فرزند و اهل خانه.

تنظیم برنامه:

عمرتان را به سه 8 ساعت تقسیم کنید: 8 ساعت كار و تلاش؛ كه كار و تلاش ماها درس‌خوندن و درس دادن است. در هر حال، 8 ساعت بیرون درست كارکردن است. 8 ساعت هم برای خواب و استراحت؛ و 8 ساعت هم برای لذت‌‌های حلال، تفكر و عبادت، كارهای شخصی و...
روزی حضرت ایشان برنامه بنده را تقریر كرده و فرمودند: "شما سحر از خانه می‌آیی بیرون و به نماز و حرم می‌روی، و برمی‌گردی خانه و صبحانه می خوری و بعد سر درس و كار تا ظهر؛ ظهر هم نماز ‌خوانده و برمی‌گردی منزل ناهار را می‌خوری؛ اگر وقت خواب باشد نیم‌ساعت هم می‌خوابی، بعد دو مرتبه می‌روی بیرون سركار و درس تا غروب،‌ غروب هم نماز را می‌خوانی." تازه بعدش ما می‌رفتیم كتابخانه و گاهی اوقات درس‌های فوق‌العاده می‌رفتیم،‌ حدود ساعت 10 به خانه برمی‌گشتیم.

آیت الله بهجت (ره) می‌فرمودند كه "برای چی وقتی می‌آیی خانه و زن و بچّه می‌آیند دور و برتان، تازه كتاب باز می‌كنید و می‌گویید می‌خواهم این‌ها را كه صبح تا حالا خواندم مطالعه كنم؟ چون فردا می‌خواهم آن درس را مباحثه كنم؟ باید طوری برنامه‌ریزی كنید كه وقت زن و بچّه ضایع نشود و به آن ها هم برسید. اهل خانواده هم حقوقی دارند. بالأخره زن و بچه و حتّی خود آدم نیازهایی دارد که اگر لذّت‌های حلال نباشد همان عبادتش هم با نشاط نیست، درس خواندنش هم نشاط چندانی ندارد."

معمولاً امثال ماها كمتر به این امر توجه می‌كنیم، زن و بچّه را رها می‌كنیم به حال خودشان، و خودمان را مدیون این‌ها می‌كنیم. نباید غافل شد از این كه اگر پول کمتر باشد،‌ زندگی می گذرد؛ ولی زن، دختر و پسر آدم، كمبود محبّت را از کجا جبران کنند؟ در خانه چه کسی را باید بزند و بگوید محبّت می‌خواهم؟ اگر مابه موقع و اندازه به زن و فرزندان محبّت ابراز نداریم، باید عوارض پس از آن را پذیرا باشیم. پول و امور مادی را می توان از خویشان، صندوق و یا کسی قرض گرفت، امّا محبّت را هیچ کس جز مرد و زن نسبت به فرزندان و مرد نسبت به همسر نمی تواند جبران کند. پس باید آدم مواظب باشد كه حق همسر و فرزندانش بخاطر این كه چیزی را کسب و یا جبران كند، ضایع نسازد. محبّت از امور جایگزین ناپذیر است. چند وقت پیش یك نامه‌ای را دریافت كردم که دختر خانمی نوشته بود، من غبطه می‌خورم به دختر خاله ام كه می‌بینم پدرش او را می‌بوسد. دوستش دارد، محبّتش می‌كند. امّا دریغ از یك بوسه‌ای كه بابای ما به ما داشته باشد. تنها حواس او به رفتار ما در منزل معطوف است. او همه ما را خسته کرده و پیوسته می گوید بکن! نکن!...
این چیزی بود كه ما از استاد گرامی حضرت آیت الله بهجت (رضوان الله تعالی علیه) یاد گرفتیم كه باید نسبت به خانه و خانواده بسیار اهمیّت داد و مواظبت كرد كه حق بچه‌ها بخاطر دیگران، یا كتاب و درس ضایع نشود.
تنظیم گروه حوزه علمیه
منبع : پایگاه اطلاع رسانی مرتضی آقا تهرانی
امضاء » غريب

چه حالي داره اي خدا سينه زدن تو كربلا
غسل زيارت از فرات ،نگاه به گنبد طلا
الهي كه يه شب بياد تو حرم اعتكاف كنيم
با پرچم هيئتمون دور ضريح طواف كنيم
دم دماي سحر كه شد از توي بين الحرمين
بريم تو صحن حرم عباس علمدار حسين
با ذكر يا ام البنين پا توي صحنش ميذاريم
ار بارگاه با صفاش سوغاتي تربت مياريم
غصه كربلات آقام عقده توي گلوم شده
يه عمريه زيارت حرمت آرزوم شده



گفتارهایی از مرتضی آقا تهرانی
محبّت از امور جایگزین ناپذیر است. چند وقت پیش یك نامه‌ای را دریافت كردم که دختر خانمی نوشته بود، من غبطه می‌خورم به دختر خاله ام كه می‌بینم پدرش او را می‌بوسد. دوستش دارد، محبّتش می‌كند. امّا دریغ از یك بوسه‌ای كه بابای ما به ما داشته باشد.

رسیدگی به همسر و فرزندان:

یكی از توصیه‌هایی كه حضرت آیت الله بهجت (اعلی الله مقامه) داشتند این بود كه می‌فرمودند: به خانه كه می‌رسید كتاب‌ها را بگذارید پشت در ولی مواظب باشید که ندزدند! یعنی طوری نشود كه وقتی به خانه می‌روید، تازه بخواهید چیزی بنویسید و کتابی بخوانید و بند كتاب و كامپیوتر و ... بشوید؛ اشتباه است، دیگر الآن باید یك وقتی را بگذارید برای زن و فرزند و اهل خانه.

تنظیم برنامه:

عمرتان را به سه 8 ساعت تقسیم کنید: 8 ساعت كار و تلاش؛ كه كار و تلاش ماها درس‌خوندن و درس دادن است. در هر حال، 8 ساعت بیرون درست كارکردن است. 8 ساعت هم برای خواب و استراحت؛ و 8 ساعت هم برای لذت‌‌های حلال، تفكر و عبادت، كارهای شخصی و...
روزی حضرت ایشان برنامه بنده را تقریر كرده و فرمودند: "شما سحر از خانه می‌آیی بیرون و به نماز و حرم می‌روی، و برمی‌گردی خانه و صبحانه می خوری و بعد سر درس و كار تا ظهر؛ ظهر هم نماز ‌خوانده و برمی‌گردی منزل ناهار را می‌خوری؛ اگر وقت خواب باشد نیم‌ساعت هم می‌خوابی، بعد دو مرتبه می‌روی بیرون سركار و درس تا غروب،‌ غروب هم نماز را می‌خوانی." تازه بعدش ما می‌رفتیم كتابخانه و گاهی اوقات درس‌های فوق‌العاده می‌رفتیم،‌ حدود ساعت 10 به خانه برمی‌گشتیم.

آیت الله بهجت (ره) می‌فرمودند كه "برای چی وقتی می‌آیی خانه و زن و بچّه می‌آیند دور و برتان، تازه كتاب باز می‌كنید و می‌گویید می‌خواهم این‌ها را كه صبح تا حالا خواندم مطالعه كنم؟ چون فردا می‌خواهم آن درس را مباحثه كنم؟ باید طوری برنامه‌ریزی كنید كه وقت زن و بچّه ضایع نشود و به آن ها هم برسید. اهل خانواده هم حقوقی دارند. بالأخره زن و بچه و حتّی خود آدم نیازهایی دارد که اگر لذّت‌های حلال نباشد همان عبادتش هم با نشاط نیست، درس خواندنش هم نشاط چندانی ندارد."

معمولاً امثال ماها كمتر به این امر توجه می‌كنیم، زن و بچّه را رها می‌كنیم به حال خودشان، و خودمان را مدیون این‌ها می‌كنیم. نباید غافل شد از این كه اگر پول کمتر باشد،‌ زندگی می گذرد؛ ولی زن، دختر و پسر آدم، كمبود محبّت را از کجا جبران کنند؟ در خانه چه کسی را باید بزند و بگوید محبّت می‌خواهم؟ اگر مابه موقع و اندازه به زن و فرزندان محبّت ابراز نداریم، باید عوارض پس از آن را پذیرا باشیم. پول و امور مادی را می توان از خویشان، صندوق و یا کسی قرض گرفت، امّا محبّت را هیچ کس جز مرد و زن نسبت به فرزندان و مرد نسبت به همسر نمی تواند جبران کند. پس باید آدم مواظب باشد كه حق همسر و فرزندانش بخاطر این كه چیزی را کسب و یا جبران كند، ضایع نسازد. محبّت از امور جایگزین ناپذیر است. چند وقت پیش یك نامه‌ای را دریافت كردم که دختر خانمی نوشته بود، من غبطه می‌خورم به دختر خاله ام كه می‌بینم پدرش او را می‌بوسد. دوستش دارد، محبّتش می‌كند. امّا دریغ از یك بوسه‌ای كه بابای ما به ما داشته باشد. تنها حواس او به رفتار ما در منزل معطوف است. او همه ما را خسته کرده و پیوسته می گوید بکن! نکن!...
این چیزی بود كه ما از استاد گرامی حضرت آیت الله بهجت (رضوان الله تعالی علیه) یاد گرفتیم كه باید نسبت به خانه و خانواده بسیار اهمیّت داد و مواظبت كرد كه حق بچه‌ها بخاطر دیگران، یا كتاب و درس ضایع نشود.
تنظیم گروه حوزه علمیه
منبع : پایگاه اطلاع رسانی مرتضی آقا تهرانی
امضاء » غريب

چه حالي داره اي خدا سينه زدن تو كربلا
غسل زيارت از فرات ،نگاه به گنبد طلا
الهي كه يه شب بياد تو حرم اعتكاف كنيم
با پرچم هيئتمون دور ضريح طواف كنيم
دم دماي سحر كه شد از توي بين الحرمين
بريم تو صحن حرم عباس علمدار حسين
با ذكر يا ام البنين پا توي صحنش ميذاريم
ار بارگاه با صفاش سوغاتي تربت مياريم
غصه كربلات آقام عقده توي گلوم شده
يه عمريه زيارت حرمت آرزوم شده



گفتارهایی از مرتضی آقا تهرانی
محبّت از امور جایگزین ناپذیر است. چند وقت پیش یك نامه‌ای را دریافت كردم که دختر خانمی نوشته بود، من غبطه می‌خورم به دختر خاله ام كه می‌بینم پدرش او را می‌بوسد. دوستش دارد، محبّتش می‌كند. امّا دریغ از یك بوسه‌ای كه بابای ما به ما داشته باشد.

رسیدگی به همسر و فرزندان:

یكی از توصیه‌هایی كه حضرت آیت الله بهجت (اعلی الله مقامه) داشتند این بود كه می‌فرمودند: به خانه كه می‌رسید كتاب‌ها را بگذارید پشت در ولی مواظب باشید که ندزدند! یعنی طوری نشود كه وقتی به خانه می‌روید، تازه بخواهید چیزی بنویسید و کتابی بخوانید و بند كتاب و كامپیوتر و ... بشوید؛ اشتباه است، دیگر الآن باید یك وقتی را بگذارید برای زن و فرزند و اهل خانه.

تنظیم برنامه:

عمرتان را به سه 8 ساعت تقسیم کنید: 8 ساعت كار و تلاش؛ كه كار و تلاش ماها درس‌خوندن و درس دادن است. در هر حال، 8 ساعت بیرون درست كارکردن است. 8 ساعت هم برای خواب و استراحت؛ و 8 ساعت هم برای لذت‌‌های حلال، تفكر و عبادت، كارهای شخصی و...
روزی حضرت ایشان برنامه بنده را تقریر كرده و فرمودند: "شما سحر از خانه می‌آیی بیرون و به نماز و حرم می‌روی، و برمی‌گردی خانه و صبحانه می خوری و بعد سر درس و كار تا ظهر؛ ظهر هم نماز ‌خوانده و برمی‌گردی منزل ناهار را می‌خوری؛ اگر وقت خواب باشد نیم‌ساعت هم می‌خوابی، بعد دو مرتبه می‌روی بیرون سركار و درس تا غروب،‌ غروب هم نماز را می‌خوانی." تازه بعدش ما می‌رفتیم كتابخانه و گاهی اوقات درس‌های فوق‌العاده می‌رفتیم،‌ حدود ساعت 10 به خانه برمی‌گشتیم.

آیت الله بهجت (ره) می‌فرمودند كه "برای چی وقتی می‌آیی خانه و زن و بچّه می‌آیند دور و برتان، تازه كتاب باز می‌كنید و می‌گویید می‌خواهم این‌ها را كه صبح تا حالا خواندم مطالعه كنم؟ چون فردا می‌خواهم آن درس را مباحثه كنم؟ باید طوری برنامه‌ریزی كنید كه وقت زن و بچّه ضایع نشود و به آن ها هم برسید. اهل خانواده هم حقوقی دارند. بالأخره زن و بچه و حتّی خود آدم نیازهایی دارد که اگر لذّت‌های حلال نباشد همان عبادتش هم با نشاط نیست، درس خواندنش هم نشاط چندانی ندارد."

معمولاً امثال ماها كمتر به این امر توجه می‌كنیم، زن و بچّه را رها می‌كنیم به حال خودشان، و خودمان را مدیون این‌ها می‌كنیم. نباید غافل شد از این كه اگر پول کمتر باشد،‌ زندگی می گذرد؛ ولی زن، دختر و پسر آدم، كمبود محبّت را از کجا جبران کنند؟ در خانه چه کسی را باید بزند و بگوید محبّت می‌خواهم؟ اگر مابه موقع و اندازه به زن و فرزندان محبّت ابراز نداریم، باید عوارض پس از آن را پذیرا باشیم. پول و امور مادی را می توان از خویشان، صندوق و یا کسی قرض گرفت، امّا محبّت را هیچ کس جز مرد و زن نسبت به فرزندان و مرد نسبت به همسر نمی تواند جبران کند. پس باید آدم مواظب باشد كه حق همسر و فرزندانش بخاطر این كه چیزی را کسب و یا جبران كند، ضایع نسازد. محبّت از امور جایگزین ناپذیر است. چند وقت پیش یك نامه‌ای را دریافت كردم که دختر خانمی نوشته بود، من غبطه می‌خورم به دختر خاله ام كه می‌بینم پدرش او را می‌بوسد. دوستش دارد، محبّتش می‌كند. امّا دریغ از یك بوسه‌ای كه بابای ما به ما داشته باشد. تنها حواس او به رفتار ما در منزل معطوف است. او همه ما را خسته کرده و پیوسته می گوید بکن! نکن!...
این چیزی بود كه ما از استاد گرامی حضرت آیت الله بهجت (رضوان الله تعالی علیه) یاد گرفتیم كه باید نسبت به خانه و خانواده بسیار اهمیّت داد و مواظبت كرد كه حق بچه‌ها بخاطر دیگران، یا كتاب و درس ضایع نشود.
تنظیم گروه حوزه علمیه
منبع : پایگاه اطلاع رسانی مرتضی آقا تهرانی
امضاء » غريب

چه حالي داره اي خدا سينه زدن تو كربلا
غسل زيارت از فرات ،نگاه به گنبد طلا
الهي كه يه شب بياد تو حرم اعتكاف كنيم
با پرچم هيئتمون دور ضريح طواف كنيم
دم دماي سحر كه شد از توي بين الحرمين
بريم تو صحن حرم عباس علمدار حسين
با ذكر يا ام البنين پا توي صحنش ميذاريم
ار بارگاه با صفاش سوغاتي تربت مياريم
غصه كربلات آقام عقده توي گلوم شده
يه عمريه زيارت حرمت آرزوم شده



گفتارهایی از مرتضی آقا تهرانی
محبّت از امور جایگزین ناپذیر است. چند وقت پیش یك نامه‌ای را دریافت كردم که دختر خانمی نوشته بود، من غبطه می‌خورم به دختر خاله ام كه می‌بینم پدرش او را می‌بوسد. دوستش دارد، محبّتش می‌كند. امّا دریغ از یك بوسه‌ای كه بابای ما به ما داشته باشد.

رسیدگی به همسر و فرزندان:

یكی از توصیه‌هایی كه حضرت آیت الله بهجت (اعلی الله مقامه) داشتند این بود كه می‌فرمودند: به خانه كه می‌رسید كتاب‌ها را بگذارید پشت در ولی مواظب باشید که ندزدند! یعنی طوری نشود كه وقتی به خانه می‌روید، تازه بخواهید چیزی بنویسید و کتابی بخوانید و بند كتاب و كامپیوتر و ... بشوید؛ اشتباه است، دیگر الآن باید یك وقتی را بگذارید برای زن و فرزند و اهل خانه.

تنظیم برنامه:

عمرتان را به سه 8 ساعت تقسیم کنید: 8 ساعت كار و تلاش؛ كه كار و تلاش ماها درس‌خوندن و درس دادن است. در هر حال، 8 ساعت بیرون درست كارکردن است. 8 ساعت هم برای خواب و استراحت؛ و 8 ساعت هم برای لذت‌‌های حلال، تفكر و عبادت، كارهای شخصی و...
روزی حضرت ایشان برنامه بنده را تقریر كرده و فرمودند: "شما سحر از خانه می‌آیی بیرون و به نماز و حرم می‌روی، و برمی‌گردی خانه و صبحانه می خوری و بعد سر درس و كار تا ظهر؛ ظهر هم نماز ‌خوانده و برمی‌گردی منزل ناهار را می‌خوری؛ اگر وقت خواب باشد نیم‌ساعت هم می‌خوابی، بعد دو مرتبه می‌روی بیرون سركار و درس تا غروب،‌ غروب هم نماز را می‌خوانی." تازه بعدش ما می‌رفتیم كتابخانه و گاهی اوقات درس‌های فوق‌العاده می‌رفتیم،‌ حدود ساعت 10 به خانه برمی‌گشتیم.

آیت الله بهجت (ره) می‌فرمودند كه "برای چی وقتی می‌آیی خانه و زن و بچّه می‌آیند دور و برتان، تازه كتاب باز می‌كنید و می‌گویید می‌خواهم این‌ها را كه صبح تا حالا خواندم مطالعه كنم؟ چون فردا می‌خواهم آن درس را مباحثه كنم؟ باید طوری برنامه‌ریزی كنید كه وقت زن و بچّه ضایع نشود و به آن ها هم برسید. اهل خانواده هم حقوقی دارند. بالأخره زن و بچه و حتّی خود آدم نیازهایی دارد که اگر لذّت‌های حلال نباشد همان عبادتش هم با نشاط نیست، درس خواندنش هم نشاط چندانی ندارد."

معمولاً امثال ماها كمتر به این امر توجه می‌كنیم، زن و بچّه را رها می‌كنیم به حال خودشان، و خودمان را مدیون این‌ها می‌كنیم. نباید غافل شد از این كه اگر پول کمتر باشد،‌ زندگی می گذرد؛ ولی زن، دختر و پسر آدم، كمبود محبّت را از کجا جبران کنند؟ در خانه چه کسی را باید بزند و بگوید محبّت می‌خواهم؟ اگر مابه موقع و اندازه به زن و فرزندان محبّت ابراز نداریم، باید عوارض پس از آن را پذیرا باشیم. پول و امور مادی را می توان از خویشان، صندوق و یا کسی قرض گرفت، امّا محبّت را هیچ کس جز مرد و زن نسبت به فرزندان و مرد نسبت به همسر نمی تواند جبران کند. پس باید آدم مواظب باشد كه حق همسر و فرزندانش بخاطر این كه چیزی را کسب و یا جبران كند، ضایع نسازد. محبّت از امور جایگزین ناپذیر است. چند وقت پیش یك نامه‌ای را دریافت كردم که دختر خانمی نوشته بود، من غبطه می‌خورم به دختر خاله ام كه می‌بینم پدرش او را می‌بوسد. دوستش دارد، محبّتش می‌كند. امّا دریغ از یك بوسه‌ای كه بابای ما به ما داشته باشد. تنها حواس او به رفتار ما در منزل معطوف است. او همه ما را خسته کرده و پیوسته می گوید بکن! نکن!...
این چیزی بود كه ما از استاد گرامی حضرت آیت الله بهجت (رضوان الله تعالی علیه) یاد گرفتیم كه باید نسبت به خانه و خانواده بسیار اهمیّت داد و مواظبت كرد كه حق بچه‌ها بخاطر دیگران، یا كتاب و درس ضایع نشود.
تنظیم گروه حوزه علمیه
منبع : پایگاه اطلاع رسانی مرتضی آقا تهرانی
امضاء » غريب

چه حالي داره اي خدا سينه زدن تو كربلا
غسل زيارت از فرات ،نگاه به گنبد طلا
الهي كه يه شب بياد تو حرم اعتكاف كنيم
با پرچم هيئتمون دور ضريح طواف كنيم
دم دماي سحر كه شد از توي بين الحرمين
بريم تو صحن حرم عباس علمدار حسين
با ذكر يا ام البنين پا توي صحنش ميذاريم
ار بارگاه با صفاش سوغاتي تربت مياريم
غصه كربلات آقام عقده توي گلوم شده
يه عمريه زيارت حرمت آرزوم شده



گفتارهایی از مرتضی آقا تهرانی
محبّت از امور جایگزین ناپذیر است. چند وقت پیش یك نامه‌ای را دریافت كردم که دختر خانمی نوشته بود، من غبطه می‌خورم به دختر خاله ام كه می‌بینم پدرش او را می‌بوسد. دوستش دارد، محبّتش می‌كند. امّا دریغ از یك بوسه‌ای كه بابای ما به ما داشته باشد.

رسیدگی به همسر و فرزندان:

یكی از توصیه‌هایی كه حضرت آیت الله بهجت (اعلی الله مقامه) داشتند این بود كه می‌فرمودند: به خانه كه می‌رسید كتاب‌ها را بگذارید پشت در ولی مواظب باشید که ندزدند! یعنی طوری نشود كه وقتی به خانه می‌روید، تازه بخواهید چیزی بنویسید و کتابی بخوانید و بند كتاب و كامپیوتر و ... بشوید؛ اشتباه است، دیگر الآن باید یك وقتی را بگذارید برای زن و فرزند و اهل خانه.

تنظیم برنامه:

عمرتان را به سه 8 ساعت تقسیم کنید: 8 ساعت كار و تلاش؛ كه كار و تلاش ماها درس‌خوندن و درس دادن است. در هر حال، 8 ساعت بیرون درست كارکردن است. 8 ساعت هم برای خواب و استراحت؛ و 8 ساعت هم برای لذت‌‌های حلال، تفكر و عبادت، كارهای شخصی و...
روزی حضرت ایشان برنامه بنده را تقریر كرده و فرمودند: "شما سحر از خانه می‌آیی بیرون و به نماز و حرم می‌روی، و برمی‌گردی خانه و صبحانه می خوری و بعد سر درس و كار تا ظهر؛ ظهر هم نماز ‌خوانده و برمی‌گردی منزل ناهار را می‌خوری؛ اگر وقت خواب باشد نیم‌ساعت هم می‌خوابی، بعد دو مرتبه می‌روی بیرون سركار و درس تا غروب،‌ غروب هم نماز را می‌خوانی." تازه بعدش ما می‌رفتیم كتابخانه و گاهی اوقات درس‌های فوق‌العاده می‌رفتیم،‌ حدود ساعت 10 به خانه برمی‌گشتیم.

آیت الله بهجت (ره) می‌فرمودند كه "برای چی وقتی می‌آیی خانه و زن و بچّه می‌آیند دور و برتان، تازه كتاب باز می‌كنید و می‌گویید می‌خواهم این‌ها را كه صبح تا حالا خواندم مطالعه كنم؟ چون فردا می‌خواهم آن درس را مباحثه كنم؟ باید طوری برنامه‌ریزی كنید كه وقت زن و بچّه ضایع نشود و به آن ها هم برسید. اهل خانواده هم حقوقی دارند. بالأخره زن و بچه و حتّی خود آدم نیازهایی دارد که اگر لذّت‌های حلال نباشد همان عبادتش هم با نشاط نیست، درس خواندنش هم نشاط چندانی ندارد."

معمولاً امثال ماها كمتر به این امر توجه می‌كنیم، زن و بچّه را رها می‌كنیم به حال خودشان، و خودمان را مدیون این‌ها می‌كنیم. نباید غافل شد از این كه اگر پول کمتر باشد،‌ زندگی می گذرد؛ ولی زن، دختر و پسر آدم، كمبود محبّت را از کجا جبران کنند؟ در خانه چه کسی را باید بزند و بگوید محبّت می‌خواهم؟ اگر مابه موقع و اندازه به زن و فرزندان محبّت ابراز نداریم، باید عوارض پس از آن را پذیرا باشیم. پول و امور مادی را می توان از خویشان، صندوق و یا کسی قرض گرفت، امّا محبّت را هیچ کس جز مرد و زن نسبت به فرزندان و مرد نسبت به همسر نمی تواند جبران کند. پس باید آدم مواظب باشد كه حق همسر و فرزندانش بخاطر این كه چیزی را کسب و یا جبران كند، ضایع نسازد. محبّت از امور جایگزین ناپذیر است. چند وقت پیش یك نامه‌ای را دریافت كردم که دختر خانمی نوشته بود، من غبطه می‌خورم به دختر خاله ام كه می‌بینم پدرش او را می‌بوسد. دوستش دارد، محبّتش می‌كند. امّا دریغ از یك بوسه‌ای كه بابای ما به ما داشته باشد. تنها حواس او به رفتار ما در منزل معطوف است. او همه ما را خسته کرده و پیوسته می گوید بکن! نکن!...
این چیزی بود كه ما از استاد گرامی حضرت آیت الله بهجت (رضوان الله تعالی علیه) یاد گرفتیم كه باید نسبت به خانه و خانواده بسیار اهمیّت داد و مواظبت كرد كه حق بچه‌ها بخاطر دیگران، یا كتاب و درس ضایع نشود.
تنظیم گروه حوزه علمیه
منبع : پایگاه اطلاع رسانی مرتضی آقا تهرانی
امضاء » غريب <

:: موضوعات مرتبط:
دین و مذهب , ,
:: برچسب‌ها: نکاتی از آیت الله بهجت ,
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : محبان علی بن ابی طالب
تاریخ : جمعه 6 آبان 1390


رسول خدا حضرت محمد مصطفی (صلّی الله علیه و آله) درباره ی حوادث اخر وزمان فرمودند :
رهبرانی بر شما حاکم می شوند که روزیهایتان را در دست می گیرند.با شما به دروغ سخن می گویند و کار می کنند و آن را بد انجام می دهند. از شما جز با نیک شمردن کار زشتشان و راست پنداشتن گفتار دروغشان راضی نمی شوند. شما نیز تا می پسندد بر مبنای حق با آنان رفتار کنید و اگر از حق تجاوز کردند [با آنان مبارزه کنید]. پس هر کس بر این اساس کشته شود شهید است
المعجم الکبیر، ج 22، ح 910، ص 362

اختلاف میان ایرانیان
شیخ مفید، از اخبار مربوط به نشانه‏های قیام قائم(علیه‏السّلام)، نقل کرده است:
. . . اختلاف دو گروه از عجم (ایرانیان) و خونریزی بسیار میان آنان . . .(1).-
1. الإرشاد، ج 2، ص 369.
امام جعفر صادق (ع) فرمودند:
مردم در انتهای غیبت از دین خارج خواهند شد گروه گروه، آنچنانکه در صدراسلام دسته دسته وارد می شدند.

علامه‌ طباطبایی در پاسخ به این پرسش که "چگونه می‌توان از امام غایب بهره‌مند شد؟" می‌فرماید امام معصوم وظیفه‌ هدایتی خود را به دو گونه اعمال می‌کند:
1. هدایت به معنای ارائه‌ طریق و 2. هدایت به معنای ایصال به مطلوب.

امام برای اجرا و اعمال هدایت نوع اول نیاز به حضور فیزیکی در میان مردمان دارد؛ اما برای هدایت نوع دوم نیازی به حضور جسمانی و مراوده‌ حضوری با مردم ندارد.
به تعبیر دیگر، باید دانست که وظیفه‌ امام در بیان صوری معارف و راهنمائی ظاهری مردم خلاصه نمی‌شود؛ بلکه امام همانطور که وظیفه‌ راهنمایی ظاهری مردم را به عهده دارد همچنان ولایت و رهبری باطنی اعمال را نیز بر عهده دارد و اوست که حیات معنوی مردم را تنظیم می‌کند. بدیهی است که حضور یا غیبت جسمانی امام در انجام وظیفه‌ هدایتی نوع دوم تأثیری ندارد؛ زیرا امام از راه باطن به نفوس و ارواح مردم اشراف و اتصال دارد اگرچه از چشم جسمانی ایشان پنهان است.
(محمد حسین طباطبایی، شیعه در اسلام، ص 152).

 
الملاحم و الفتن ص 144

امام سجاد(علیه السلام) به ابوخالد كابلی می‌فرمایند:

«مردم اهل زمان غیبت مهدی كه معتقد به امامت او هستند و منتظر ظهور او نشسته‌اند، بافضیلت ترین مردم دنیا هستند؛ زیرا خدا عقل و فهمی به آنان عطا كرده كه "غیبت" نزد آنان به منزله ظهور و "مشاهده" گشته است. آنها همانند مجاهدین در ركاب پیامبرند و از مخلصین و شیعیان صادق ما هستند؛ آنها به طور پنهانی و آشكار بسوی دین خدا دعوت می‌كنند. آری انتظار فرج از بزرگترین اعمال است.»

إِلَهِي إِنَّ مَنْ تَعَرَّفَ بِكَ غَيْرُ مَجْهُولٍ وَ مَنْ لاذَ بِكَ غَيْرُ مَخْذُولٍ وَ مَنْ أَقْبَلْتَ عَلَيْهِ غَيْرُ مَمْلُوكٍ
خدایا! آنكه به تو معروف گردد، ناشناخته نيست،آنكه به تو پناه آورد، خوار و درمانده نيست،و آنكه تو، به او روي عنايت آوري برده ديگري نيست

 
اگه مي خواي اهل آسمون بهت رحم كنن به اهل زمين رحم كن
(منتخب الاثر، آیت الله صافی گلپایگانی، ص244)  امام صادق (عليه السلام) فرمود:
«اقرب، ما يكون العباد من اللّه جلّ ذكره و أرضى ما يكون عنهم اذا افتقدوا حجّة اللّه جلّ و عزّ و لم يظهر لهم و لم يعلموا مكانه و هم فى ذلك يعلمون أنّه لم تَبطُل حجّة اللّه جلّ ذكره و لاميثاقه، فعندها فتوقّعوا الفرج صباحاً و مساءً...»
«زمانى كه بندگان به خداى بزرگ نزديك ترند و خدا از ايشان بيشتر راضى است، زمانى است كه حجت خداى تعالى از ميان آنان ناپديد گردد و ظاهر نشود و آنان جايش را هم ندانند. با اين همه بدانند كه حجت و ميثاق خدا از بين نرفته و باطل نشده است. در آن حال، در هر صبح و شام، چشم انتظار فرج باشيد».

(
كافى ج 2 باب نادر فى الغيبه صفحه 127) امام صادق (ع) درباره ی حضرت مهدی عج مى فرمايند:
"چگونه اين امت انكار مى كندكه خداوند با حجت خود، آن گونه عمل مى كند كه با يوسف انجام داد و صاحب شما مظلومى است كه از حقش بازداشته شده. صاحب حكومت، در ميان مردم رفت و آمد مى كند، در بازارهاى آنان گام مى نهد و در منزل هاى آنان قدم مى گذارد، ولى او را نمى شناسند، تا زمانى كه خداوند به او اجازه دهدكه خود را به آنان بشناساند؟ آن گونه كه به يوسف اجازه دادكه در پاسخ برادرش كه پرسيد: آيا تو يوسفى بگويد: بله من يوسفم(2)

از اين روايات استفاده مى شودكه امام زمان (ع) همراه با مردم و دركوچه و بازار است، مانند يوسف كه برادرانشان او را نمى شناختند، ولى او آنان را مى شناخت سخن مردم را مى شنود و بر آنان سلام مى كند. در مراكز آنان حاضر مى گردد از اين روى، در بحث امام زمان )ع ( سخن از روح مجرد و حضور غير فيريكى نيست حضرت مانند ديگران در مجامع حضور مى يابد، ولى افراد او را نمى شناسند

1. غيبة نعماني، ص 14. 2 غيبة نعمانى، ص 164
حکومت بنی عبّاس در آخر الزمان .............
امام علی (علیه السلام) در این باره چنین می فرماید:
هر گاه پرچمهای سیاه(1) را دیدید، به زمین بچسبید و دست و پایتان
را تکان ندهید. سپس گروهی ضعیف که به آنان اهمیّت داده نمی شود
و دلهایشان چون پاره های آهن است، آشکار خواهند شد. اینان به قدرت
می رسند و به هیچ عهد و پیمانی وفا نمی کنند. به حق دعوت می کنند،
با آنکه اهلش نیستند. نامهایشان کنیه ها و نسبتهایشان به شهرهاست(2).
موهایشان مانند موهای زنان رهاست و بر سر قدرت اند تا آنکه میانشان
اختلاف افتد. سپس خداوند حق را به هر کسی که بخواهد می دهد(3).
---------------------------------------------------------------
1. این حدیث به پرچمهای سیاه اوّل اشاره دارد و دارندگان آن، همان بنی عبّاسی اند که در آخر الزمان به حکومت می رسند.
2. یعنی این گروه عرب نیستند. زیرا عربها کنیه مانند ابوالفضل را نام اشخاص قرار نمی دهند و افراد را به جای آبادیها، به قبیله ها نسبت می دهند.
3. الفتن، ص ١٣۶، جزء 3، ح 558.
پاسخ نامه ی اسحاق بن یعقوب از طرف امام محمد مهدی عج :
اسحاق‌بن یعقوب مى‏گوید: «از محمد بن عثمان - رضى الله عنه - خواهش كردم نامه مرا كه مشتمل بر پاره‏اى از مسائل مشكلى كه برایم پیش آمده بود، به ناحیه مقدسه تقدیم دارد. (او هم پذیرفت) و جواب آن به خط مولایم امام زمان(عج) بدین قرار صادر شد:
«خداوند تو را هدایت كند و بر اعتقاد حق ثابت و پایدار بدارد. این كه سؤال كرده‌اى بعضى از افراد خاندان ما و عمو زادگان ما منكر وجود من هستند. بدان كه بین خداوند و هیچ كس قرابت و خویشى نیست و هر كس منكر وجود من باشد از من نیست؛ و راهى كه او مى‏رود راه پسر نوح است. و راهى كه عمویم جعفر (كذاب) و اولاد او نسبت به من پیش گرفته‏اند، راه برادران یوسف است .
اما فقاع (آبجو) نوشیدنش حرام است، ولى نوشیدن شلماب(14) مانعى ندارد.
اما اموالى كه شما (به عنوان هدیه) به ما مى‏رسانید، ما آن را براى پاك شدن شما از گناهان قبول مى‏كنیم، بنابراین، هر كس مىخواهد به ما برساند، و هر كس نمى‏خواهد قطع كند؛ آنچه خدا به ما داده است، از آنچه شما مى‏دهید بهتر است .
و اما وقت ظهور من وابسته به اراده خداوند متعال است. كسانى كه وقت آن را تعیین مى‏كنند، دروغگو هستند.
و اما حوادثى كه براى شما پدید مى‏آید (و حكم آن را نمى‏دانید) پس رجوع كنید به راویان حدیث ما؛ (15) زیرا آنها حجت من بر شما هستند، و من هم حجت خدا بر آنها هستم.
و اما محمدبن عثمان عمرى كه خداوند از وى و از پدرش خشنود باشد، مورد وثوق من و نوشته او نوشته من است .
و اما محمدبن على بن مهزیار اهوازى، به زودى خداوند دل او را اصلاح مى‏كند و شك و تردیدش را از وى بر طرف مى‏سازد.
و اما مالى را كه براى ما فرستاده‏اى، پذیرفته نمى‏شود، مگر این كه از حرام پاك و پاكیزه گردد و پول زن آواز خوان هم ، حرام است .
و اما محمدبن شاذان بن نعیم ،(16) او مردى از دوستان ما اهل بیت است.
و اما ابوالخطاب محمدبن ابى زینب اجدع (17)، او و پیروانش ملعون هستند، تو با آنها كه عقیده اینان را دارند، رفت و آمد نكن؛ زیرا من از آنها بیزارم، و پدران من هم از آنها بیزار بودند. و اما كسانى كه اموال ما را نزد خود نگاه مى‏دارند، اگر چیزى از آن را براى خود حلال بدانند و بخورند، مثل این است كه آتش خورده‏اند.
و اما خمس (18) براى شیعیان ما مباح و براى آنها تا ظهور ما حلال گشته است، تا به واسطه آن ولادتشان پاك باشد، و پلید و آلوده نگردند.
و اما مردمى كه از فرستادن آن اموال به نزد ما پشیمان شده‏اند، در دین خدا شك و تردید نمودند، اگر اموالى كه به ما داده‏اند، بخواهند به آنها پس مى‏دهیم، ما نیاز به بخشش كسانى كه درباره وجود ما تردید دارند، نداریم.
و اما علت غیبتى كه به وقوع پیوسته است، خداوند مى‏گوید: «اى كسانى كه ایمان آورده‏اید سؤال نكنید از چیزهایى كه اگر براى شما آشكار گردد، شما را آزرده كند.» هر یك از پدران من در زمان خود بیعت سلطان طاغوت زمان خود را به گردن گرفتند، ولى من زمانى قیام مىكنم كه بیعت هیچ یك از طاغوت‌ها را به گردن ندارم.
و اما چگونگى انتفاعى كه مردم در غیبت من از من مى‏برند، همچون انتفاع از خورشید است هنگامى كه در پشت ابرها پنهان شود. من امان مردم روى زمین هستم، همان طور كه ستارگان امان اهل آسمان‌ها مى‏باشند. بنابراین، سؤال‌هایى كه برای شما سودى ندارد، پرسش نكنید و خود را به خاطر چیزى كه نیازى به آن ندارید، به مشقت نیندازید. براى تعجیل در فرج و ظهور من زیاد دعا كنید كه رهایى شما از قید و بندها در دعا است . سلام بر تو اى اسحاق بن یعقوب و سلام بر كسانى كه راه هدایت را پیش گرفته‏اند.»



پی‌نوشت‌ها:



(19)
1- از اول تا اینجا در بحارالانوار، ج 50، حدیث، 1، ص .227/ احتجاج الطبرسى، ج 2، ص 469.
2- این قطعه در بحارالانوار، ج 66، روایت 2، ص 482 و بحار، ج 79، ص 166، ح 2 آمده است.
3- همان، ج 52، ص 111/ احتجاج الطبرسى، ج 2، ص 470.
4- همان، ج 44، ص 271، حدیث 3/ احتجاج الطبرسى، ج 2، ص 470.
5- همان، ج 2، ص 90، روایت 13/ احتجاج الطبرسى، ج 2، ص 470.
6- بحارالانوار، ج 51، ص 90، حدیث 13 / احتجاج الطبرسى، ج 2، ص 470.
7- وسائل الشیعه، ج 17، باب 16، ص 123، روایت 2215.
8- بحارالانوار، ج 47، ص 334،روایت 2/ احتجاج الطبرسى، ج 2، ص 470.
9- همان، ج 96، ص 184، روایت 1/ احتجاج الطبرسى، ج 2، ص 471.
10- بحارالانوار، ج 96، ص 184، روایت 1/ احتجاج الطبرسى، ج 2، ص 471.
11- سوره مائده، آیه 102.
12- احتجاج الطبرسى، ج 2، ص 471.
13- این توقیع شریف از «كمال الدین» نقل شده است، لیكن این توقیع با سندهاى مختلف در منابع دیگر نیز ذكر شده است: «الف» كمال الدین، ج 2، ص 483، حدیث .4 (ب) الغیبه، ص 290، حدیث .247 (ج) احتجاج الطبرسى، ج 2، ص .469 (د) بحارالانوار، ج 53، ص 180، حدیث 10.
14- شلماب: نوعى نوشیدنى است كه از «شیلم» یعنى دانه‏اى شبیه جو، درست مى‏شود و در انسان یك نوع بیهوشى و خواب آلودگى ایجاد مى‏كند. (كمال الدین، ج 2، ص 484، به نقل از استاد شعرانى).
15- والمراد برواة الحدیث، الفقهاء الذین یفقهون الحدیث و یعلمون خاصه و عامه و محكمه و متشابهه، و یعرفون صحیحه من سقیمه، و حسنه من مختلفه، والذین لهم قوة التفكیك بین الصریح منه و الدخیل و تمییز الاصیل من المزیف المتقول. لا الذین یقرؤون الكتب المعروفة و یحفظون ظاهراً من الفاظه ولا یفهمون معناه و لیس لهم منة الاستنباط و ان زعموا انهم حملة الحدیث. (كمال الدین، ج 2، ص 484، على اكبر الغفارى).
16- از اصحاب امام حسن عسكرى(ع) بوده و بعد از وفات ایشان از وكلاى حضرت مهدى(عج) از منطقه نیشابور به شمار مى‏رفت. (ر.ك كمال الدین، ج 2، ص .442 ح 16) به او شاذانى و نیشابورى نیز مى‏گویند.
17- كشى و ابن الغضائرى او را اجذع ثبت كرده‏اند. او یكى از اصحاب امام صادق(ع) بود و بعد از مدتى منحرف شد و براى خود مذهبى تأسیس نمود و امام صادق(ع) او را چند بار لعنت نموده است. (معجم رجال الحدیث، ج 14، ص 244).
18- مقصود از خمس، غنایم جنگى است كه از جمله اماء سبیات بوده و در بازار به فروش مى‏رفته، خرید اینها تجویز شده با آنكه خمس آن داده نشده است. این مطلب را فقهاء مفصلاً در باب خمس آورده‏اند و قرائن و شواهد بسیارى بر آن ارائه داده‏اند كه شامل خمس ارباح مكاسب نمى‏شود. (حضرت آیة الله معرفت). 19- این توقیع با استفاده از كتاب «مهدى موعود» ترجمه شده است


:: موضوعات مرتبط: اخبار امام زمان گروه خبری جیش الخراسان , ,
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : محبان علی بن ابی طالب
تاریخ : جمعه 6 آبان 1390
مداحی از مرحوم سید جواد ذاکر

u.mp3

.mp3



:: موضوعات مرتبط: مداحی , ,
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : محبان علی بن ابی طالب
تاریخ : جمعه 6 آبان 1390
خروج خراسانی

با سلام و تشکر به خاطر ارتباط تان با اين مرکز.
در علائم ظهور و بيان اتفاق هايي که نزديک ظهور حضرت مهدي(عج) پيش مي آيد، در روايات سخن از شخصيتي است که به " سيد خراساني " معرفي شده است.
محقق معاصر شيخ علي کوراني روايات مربوط به خراساني را جمع بندي کرده و آن را به شرح زير ارائه داده :
احاديث متذکر اين مطلب است که دو شخصيت در ايران قبل از ظهور حضرت مهدي ظهور مي کنند و در قيام حضرت و آماده سازي شرايط سهيم هستند . بنا بر مفاد روايات، ايرانيان با دشمنان خود در جنگ هستند . جنگ طولاني مي شود تا اين که سيد خراساني با تقاضاي مردم و اصرار و پافشاري آنان، حکومت مي يابد در حالي که به حکومت رغبتي ندارد . نيروهايش را يک جا کرده و دوست خود شعيب بن صالح را به فرماندهي آن ها منصوب مي کند . به کمک هم جنگ را در سراسر ايران و عراق و ترکيه اداره مي کنند . براي هجوم گسترده به فلسطين آماده مي شوند .
در اين حال سيد خراساني با نفوذ سفياني در عراق مواجه مي گردد و در قرقيسا با آنان درگير مي شود
... بعد خراساني و شعيب با سپاه شان به امام ملحق مي شوند و شعيب فرمانده سپاه امام مي گردد
در مورد خراساني اجمال است که فرد معيني است يا منظور فرمانده و حاکم خراسان در زمان ظهور حضرت مي باشد . ظاهرا نام شخص معيني باشد که هاشمي و از ذريه امام حسن يا امام حسين است. رواياتي دلالت دارد که چهره روشن دارد . بر گونه راست يا دست راستش خالي مي باشد.
اما شعيب بن صالح يا صالح بن شعيب جواني لاغر و گندمگون است که محاسن کم پشتي دارد . داراي بينش و يقين و عزم است و جنگاور مي باشد. بنا به بعض روايات اهل سمرقند و بنا به رواياتي ديگر اهل ري است و...
براي اطلاع از احاديث به بحار الانوار ،ج52 و عصر الظهور، شيخ علي كوراني عاملي ، ص 238 - 245 مراجعه کنيد.
روايات سيد خراساني و دوستش شعيب بن صالح به کثرت روايات سيد يماني نيست. ظهور او هم از علامات پنجگانه اي که قبل از قيام قائم حتما اتفاق مي افتد ،ذکر نشده است.
اين روايات خيلي پراکنده و مجمل هستند و بسياري با قرينه بر سيد خراساني حمل مي شود. بعضي به شرح زير است:
ثم يخرج المهدي على لوائه شعيب بن صالح؛(1)
سپس مهدي(عج) خروج مي کند در حالي که شعيب بن صالح پرچم دار اوست.
امام صادق فرمود : خروج الثلاثة الخراساني و السفياني و اليماني في سنة واحدة في شهر واحد في يوم واحد ، و ليس فيها راية بأهدى من راية اليماني يهدي إلى الحق ؛(2)
سفياني و يماني و خراساني در يک روز و يک ماه و در سال ظهور مي کنند . پرچمي از پرچم يماني به هدايت نزديک تر نيست.
ثم يكون خروج شعيب بن صالح من سمرقند؛ (3)
خروج شعيب بن صالح از سمرقند است.
امام باقر : تنزل الرايات السود التي تخرج من خراسان إلى الكوفة فإذا ظهر المهدي بعث إليه بالبيعة؛ (4)
پرچم هاي سياه که از خراسان خروج کرده اند، به کوفه وارد مي شوند و با ظهور مهدي بيعت خود با او را اعلام مي نمايند.
نيز : لابد لبني فلان أن يملكوا ، فإذا ملكوا ثم اختلفوا تفرق كلهم و تشتت أمرهم حتى يخرج عليهم الخراساني و السفياني : هذا من المشرق ، و هذا من المغرب ، يستبقان إلى الكوفة كفرسي رهان : هذا من هنا ، و هذا من هنا حتى يكون هلاك بني فلان على أيديهما ، أما إنهما لا يبقون منهم أحدا . ثم قال عليه السلام : خروج السفياني و اليماني و الخراساني في سنة واحدة و في شهر واحد في يوم واحد و نظام كنظام الخرز يتبع بعضه بعضا فيكون البأس من كل وجه ، ويل لمن ناواهم . و ليس في الرايات أهدى من راية اليماني هي راية هدى لأنه يدعو إلى صاحبكم ؛
حتما بني فلان حاکم مي شوند . بعد از حاکميت دچار تفرقه و تشتت شده تا اين که خراساني و سفياني بر آن ها خروج مي کنند . خراساني از مشرق و سفياني از مغرب در يک سال و ماه و روز خروج مي کنند . بر ورود به کوفه از هم سبقت مي گيرند. بني فلان را نابود مي کنند . واي بر کساني که با اين دو گروه درگير شوند(هلاک مي شوند و شکست مي خورند) پرچمي از پرچم يماني هدايتگر نيست زيرا او مردم را به اطاعت امام زمان دعوت مي کند.
برخي مراد از خال در دست راست را نشانه در دست راست مي دانند . بر اين اساس و برخي شواهد ديگر سيد خراساني را منطبق بر مقام معظم رهبري مي انگارند . علامه كوراني نيز در برابر اين پرسش ،اين شباهت را انكار ننموده، اظهار اميدواري كرده اند كه مراد از سيد خراساني رهبر انقلاب باشند .
براي اطلاع بيش تر از احاديث به بحار الانوار ،ج52 و عصر الظهور، شيخ علي كوراني عاملي ، ص 238 - 245 همچنين به سايت u313.ir مراجعه کنيد.

پي نوشت ها:
1. بحار الأنوار ،مجلسي ، ج 52 ، ص 208.
2. همان،ص210.
3. همان،ص213.
4. همان،ص217
و231-232.



:: موضوعات مرتبط: خراسانی کیست , ,
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : محبان علی بن ابی طالب
تاریخ : جمعه 6 آبان 1390
خصال یاوران حضرت مهدی

ویژگی های یاران مهدی موعود (عج)

سید مصطفى علامه مهرى

اشاره:
اندیشه پیروزى حق بر باطل و غلبه صالحان بر طالحان و عادلان بر ظالمان كه‏برگرفته از متن قرآن كریم است، بارقه‏اى از نور امید در دل‏ها تابانیده وهمه را چشم به انتظار شخصى گذاشته كه منادى حق است و سفیر نور، كشتیبان‏هدایت است و قافله‏سالار رهایى; مجدد حیات بشریت است و احیاگر اخلاق خدایى،این شخصیت‏بزرگ را در روایات اسلامى «مهدى‏» علیه السلام مى‏نامند.

چنین انتظارى افضل عبادات شمرده شده است. زیرا این انتظار با امید،تعهد، تحرك با مسوولیت و سازندگى و رفع ناامیدى از جامعه همراه مى‏باشد.

منتظران واقعى، خود را در حال مهیاى جامعه‏اى مى‏بینند كه انتظار موعودى‏را مى‏كشد، بنابراین براى حضور حضرتش شرایطى لازم است كه هم زمینه‏سازقدومش باشد و هم پذیراى حكومت عدل او، زیرا تحمل عدالت‏خود نیاز به‏سازندگى دارد. و الا، پذیرایى حق بر افراد بسى مشكل خواهد بود. بنابراین،ما براى خودسازى به یكى از بهترین راه‏ها كه طریق پرورش یافتگان مكتب‏انسان‏ساز اسلام; یعنى یاوران خاص ولى‏عصر(عج) است متمسك مى‏شویم، ویژگى‏هاى‏آن‏ها را بشناسیم و به كار بندیم تا زمینه‏ساز حضور حضرتش باشیم. زمینه‏سازحكومت‏حضرت، خیزش ایمان است نه ازدیاد فساد. ما در این نوشتار به برخى‏از خصال یاوران باوفاى حضرت اشارتى خواهیم داشت.

ایمان یاوران مهدى (ع)
ایمان از مهم‏ترین مایه‏هاى یك انسان خداجو است.

پایدارى، شجاعت، رشادت، ایثار، فداكارى و... یك انسان مومن ریشه درایمان وى دارد. یاوران مهدى از مومنانى هستند كه ایمانشان آن‏ها را به‏مرحله‏اى رسانده است كه هرگونه شك و ریبى در دلشان راه نمى‏یابد. همان‏كسانى كه به نقل روایات در ترنم روح‏بخش تلاوت قرآن و مناجات شبانه آن‏هاهم چون صداى زنبوران عسل درهم پیچیده و شب را تا به صبح به راز و نیازبا خداى خویش مشغولند. و خودخواهى‏ها و منیت‏ها را در زیر آسیاب تهجدسورمه كرده و با آن چشم دل را روشن نموده‏اند. خدا را با معرفت‏شناخته وایمان به خدا در اعماق جانشان نفوذ كرده است. لذا در راه ایمان و اجراى‏فرامین الهى از هیچ مانعى هراس ندارند و از سرزنش هیچ سرزنش كننده‏اى بیم‏به دل راه نمى‏دهند. چنان كه صادق آل محمد(ص) از قرآن كریم اوصاف آن‏ها رابیان داشته و به ایمان آن‏ها و راهشان سفارش مى‏كنند: سلیمان بن هارون‏مى‏گوید: به آن جناب عرضه داشتم بعضى از این عجلیان گویند كه شمشیر رسول‏خدا(ص) نزد عبدالله بن حسن است! فرمود: به خدا سوگند، نه او و نه پدرش‏با هیچ یك از دو چشمانش آن را ندیده، مگر آن كه پدرش آن را نزد حسین(ع)دیده باشد، و البته براى صاحب این امر محفوظ است، پس، مبادا به راست وچپ روى آورى، كه به خدا سوگند امر روشن است. به خدا سوگند اگر اهل آسمان‏و زمین هم‏دست‏شوند كه این امر را از جایگاهى كه خداوند آن را در وى قرارداده برطرف سازند نخواهند توانست، و چنان چه همه مردمان كفر ورزند تاجایى كه هیچ كس باقى نماند; همانا خداوند براى این امر كسانى را خواهدآورد كه او شایستگان آن باشند. سپس فرمود: آیا نمى‏شنوى كه خداوندمى‏فرماید:

«اى كسانى كه ایمان آورده‏اید هر كدام از شماها از دین خودمرتد شوید پس به زودى خداوند قومى را كه دوست مى‏دارد و آن‏ها نیز خدا رادوست مى‏دارند و نسبت‏به مومنان فروتن و بر كافران سرافراز و مقتدرند به‏نصرت اسلام بر مى‏انگیزد...»

تا آخر آیه را تلاوت فرمود و در آیه دیگرفرمود:

«پس اگر این قوم به آن كفر ورزند، همانا قومى را كه هرگز به‏آن كافر نشوند بر آن برگماریم‏».

سپس حضرت فرمود:«همانا (اهل) این آیه همان اهل آن آیه مى‏باشند.»

آیه‏اى كه امام صادق علیه السلام - آن را تلاوت فرموده‏اند اوصاف مومنانى كه‏باید این رسالت‏بزرگ را انجام دهند چنین بیان مى‏دارد:

1. آن‏ها به خدا عشق مى‏ورزند و جز به خشنودى او نمى‏اندیشند: «یحبهم ویحبونه‏»

2. در برابر برادران دینیشان خاضع و فروتن هستند: «اذله على المومنین‏»

3. نسبت‏به كافران ستم‏گر و كج‏اندیش، سرسخت، خشن و سرافرازند:«اعزه على الكافرین‏»;

4. براى بسط عدل و اجراى فرامین الهى همواره درراه جهاد فى سبیل‏الله هستند: «یجاهدون فى سبیل الله‏»;

5. در جهت‏نابودى كافران و برچیدن بساط ستم‏گران كوشا و از هیچ ملامتى پروا ندارند:«و لایخافون لومه لائم‏».

این‏ها همه از اعتقاد به خدا و ایمان به مقصد و میل به هدف آن‏ها نشات‏گرفته و از آن‏ها انسان‏هایى ساخته كه در حقیقت علاوه بر قدرت جسمانى چنان‏شهامتى دارند كه از شكستن سنت‏هاى غلط و مخالف با اكثریتى كه راه انحراف‏را پیش گرفته‏اند، و با تكیه بر كثرت عددى خود دیگران را به استهزامى‏گیرند، پروایى ندارند. بسیارى از افراد را مى‏شناسیم كه صفات ممتازى‏دارند، اما در مقابل غوغاى محیط و هجوم افكار عوام و اكثریت‏هاى منحرف‏بسیار محافظه‏كار، ترسو، و بى‏جرئتند، و زود در مقابل آن‏ها میدان را خالى‏مى‏كنند، در حالى كه براى یك رهبر سازنده و افرادى كه براى پیاده كردن‏افكار او وارد میدان مى‏شوند، قبل از هر چیز چنین شهامتى لازم است.

عوام‏زدگى، محیطزدگى، و امثال آن كه همگى نقطه مقابل این امتیاز عالى‏روحى هستند، سد راه بیش‏تر اصلاحات محسوب مى‏گردند.» آرى به دست آوردن این‏امتیازات و موفقیت‏ها در هر درجه‏اى كه باشد علاوه بر كوشش خود فرد، مرهون‏فضل خداوند است كه به هر كس بخواهد و شایسته بیند عطا كند و حاصل لطف‏اوست: «ذلك فضل الله یوتیه من یشاء».

عبادت یاران مهدى(ع)
همان گونه كه اشاره شد آنان پارسایان شب‏اند كه تا بامدادان به ذكر و رازو نیاز و بر قیام و قعودند. آتش عشق به معشوق و عرفت‏به ذات بارى‏تعالى‏خواب را از دیدگان آنان ربوده است:

جز خم ابروى دلبر هیچ محرابى ندارم

جز غم هجران رویش من تب و تابى ندارم

گفتم اندر خواب بینم چهره چون آفتابش

حسرت این خواب در دل ماند چون خوابى ندارم

سر نهم بر خاك كویش، جان دهم در یاد رویش

سر چه باشد، جان چه باشد، چیز نایابى ندارم

مردانى كه شب هنگام زمزمه تلاوت قرآن و ذكر مناجاتشان، هم چون‏صداى زنبوران عسل درهم پیچیده و هیبت الهى آن‏ها را به قیام واداشته وبامدادان سوار بر مركب‏ها شوند، آنان راهیان شب‏اند و شیران روز.

گفتیم همه این عبادت‏ها و نیایش‏ها، رشادت‏ها و شهامت‏ها و... از ایمان یك‏فرد مومن سرچشمه گرفته و اوصاف بارزى از معرفت و ایمان نهفته در قلب اواست. كه در این اعمال ظهور مى‏یابد و هر چند درجه ایمان فزونى یابد دراین اعمال نیز فزونى خواهد یافت و هیچ امرى سد راه آنان نخواهد شد، نه‏تنها جهاد و كوشش آن‏ها را از عبادت و راز و نیاز به درگاه الهى بازنمى‏دارد، بلكه این تلاش‏ها سبب مى‏گردد تا حلاوت ایمان بیش‏تر در كام خودچشند و همه رفتارهاى خود را رنگ و جلوه الهى دهند كه چه رنگى بهتر ازرنگ الهى: «صبغه الله و من احسن من الله صبغه و نحن له عابدون‏».

آمرین به معروف و پیكاركنندگان با منكر
رسالت‏حضرت مهدى و یاران باوفایش احیاء دین خدا و اتمام رسالت انبیا واولیا و اصلاح زمین كه ظالمان و فاسدان با بدعت‏ها و ظلم‏هایشان روز خاكیان‏را مبدل به شب دیجورى كرده با شراره سم ستمشان، سیماى سپیده را روشنى‏بخشند و نقاب تزویر را از چهره مزوران بركشند و رسالتش را در دو عنوان‏سبز بسط در «قسط‏» و «عدل‏» خلاصه گرداند. «یملا الارض قسطا و عدلا كماملئت ظلما و جورا». سیره رسول گرامى اسلام و همه معصومین(ع) بر امر به‏معروف و نهى از منكر بود، و از بدو دوران كودكى تا واپسین لحظات حیات آن‏را پاس داشته‏اند. یعقوب سراج، خدمت امام صادق(ع) مى‏رسد در حالى كه حضرت‏در كنار گهواره فرزندش حضرت موسى بن جعفر(ع) ایستاده و با او سخن‏مى‏گوید. یعقوب گوید: من نشستم تا امام از سخن گفتن با فرزندش فارغ شد،پس برخاستم، امام صادق(ع) به من فرمود:

نزدیك سرورت بیا و او را سلام گوى. من نزدیك گهواره رفتم و به كودك سلام‏كردم، امام موسى بن جعفر(ع) از درون گهواره با زبانى فصیح و گویا سلام راپاسخ گفت فرمود: «اذهب و تغیر اسم ابنتك التى سمیتها امس فانه اسم‏یبغضه الله‏» برو و آن نام را كه دیروز بر دخترت نهاده‏اى تغییر ده زیرااین اسم را خدا دشمن دارد. آن گاه امام صادق(ع) فرمود: به دستور فرزندم‏عمل كن تا هدایت‏یابى. من نیز به دستور آن حضرت عمل كردم و نام‏«حمیرا» دختر یك روزه‏ام را تغییر دادم.» بنابراین، یكى از اوصاف بارزیاران حجت، امر به معروف و نهى از منكر مى‏باشد.

امام صادق(ع) در تفسیرآیه «الذین ان مكناهم فى الارض اقاموا الصلاه و آتوا الزكاه و امروا بالمعروف و نهو عن المنكر و لله عاقبه الامور».

مى‏فرمایند: براى آل‏محمد(ص) مهدى(ع) و اصحاب او، خداوند متعال مشارق و مغارب زمین را به‏تصرف آن‏ها درآورد، و دین را آشكار سازد، و خداوند متعال به وسیله او ویارانش بدعت‏ها و باطل را از بین مى‏برد، هم چنان كه سفیهان حق را میرانده‏باشند، تا جایى كه اثرى از ظلم دیده نشود و امر به معروف و نهى از منكرخواهند نمود و عاقبت كارها به دست‏خداست.

ایمان و اطاعت از رهبرى
امامت و رهبرى، از اركان دین مبین اسلام و محور و اساس همه كارها اعم ازعبادى و غیرعبادى است:

«و انه لیعلم ان محلى منها محل القطب من الرحا...»

و همه اعمال اعم از فردى و اجتماعى به نوعى وابسته به امامت‏است. لذا ایمان به رهبرى زمینه‏ساز فلاح و رستگارى مسلمانان است. همین‏ایمان و اطاعت از رهبرى و پیامبر بود كه در مدتى بسیار كم مسلمانان صدراسلام از حضیض ذلت‏به اوج عزت رسیدند و پوزه ظالمان و متكبران را به خاك‏مالیدند چرا كه به فرمان خدا به آن چه پیامبر مى‏فرمود گردن مى‏نهادند:

«و ما آتاكم الرسول فخذوه و ما نهاكم عنه فانتهوا»

و بعد از رسول خداشیعیان اهل بیت همان عقیده و ایمان را نسبت‏به ائمه اطهار داشته و یاران‏حجت(ع) در بالاترین درجه آن نسبت‏به امام زمان علیه السلام دارند كه‏این عشق و ایمان در وجود آن حضرت متمركز گردیده:

«یتمسحون بسرح الامام علیه السلام یطلبون بذلك البركه‏»

این عشق به امام است كه سر از پانشناخته براى اطاعت و اجراى فرامین او شب و روز را نمى‏شناسند و در راه‏فرمان‏بردارى او از یك كنیز نسبت‏به مولایش مطیع‏تراند و در هنگام خطرات‏براى دفاع از وجود او جانشان را فدا مى‏كنند:

«و یخفون به یقونه بانفسهم فى الحروب و یكفونه ما یوید... هم اطوع له من الامه لسیدها»

از وجود مباركش و آن چه متعلق به اوست تبرك و شفا مى‏جویند:

كیست كاشفته آن زلف چلیپا نشود

دیده‏اى نیست كه بیند تو و شیدا نشود

ناز كن ناز كه دل‏ها همه در بند تو اند

غمزه كن غمزه كه دلبر چو تو پیدا نشود

سر به خاك سر كوى تو نهد جان از دست

جان چه باشد كه فداى رخ زیبا نشود

این عشق و علاقه امام و یارانش به حدى به هم گره خورده كه «آن چه شخص‏امام بدان وصف شده‏اند، آنان نیز به آن توصیف گشته‏اند:

«انهم اذا ساروا الرعب امامهم سیره شهر;هنگامى كه به طرف مكانى حركت مى‏كنند، ترس ازآنان پیشاپیش در دل مردمان افتد.»

«لایكفون سیوفهم حتى یرضى الله عزوجل; آنان دست از شمشیرهاى خود در پیكار با دشمنان دین باز نمى‏گیرندتا آن كه خداى تعالى راضى شود.»

این همه به سبب آن است كه یاران مهدى‏شیعه كاملى براى مولاى خود بوده و افعال و صفاتشان مطابق افعال و صفات‏امام علیه السلام مى‏باشد.

شجاعت‏یاوران مهدى علیه‏السلام
وصف بارزى كه در روایات براى اصحاب آقا امام زمان علیه‏السلام‏برشمرده شده شجاعت‏یاران حضرت است، شجاعت وصفى ذاتى است كه‏داراى لوازماتى است كه بر روى هم این صفت‏براى فرد حاصل مى‏گردد كه اصحاب‏آقا واجد آن اوصاف بوده و ما به برخى از آن‏ها اشاره مى‏كنیم:

عدم ترس
ترس و جبن از خصلت‏هاى مذموم یك انسان است، چرا كه ترس نشات گرفته‏از ضعف ایمان و یقین و عاجز بودن نفس است: «شده الجبن من عجز النفس وضعف الیقین.» شخص ضعیف النفس و ضعیف الایمان مایه امید از او گرفته شده،یقین به رحمت الهى و پاداش روز جزا نداشته همواره در نوعى بیم و ترس به‏سر مى‏برد. ترس از آن دارد كه هر لحظه این دفتر عمر بسته شود و به دیارنیستى كوچ كند. اما شخص مومن در اقیانوسى از امید به سر برده و در همه‏مشكلات تكیه‏گاهش را خدا مى‏داند و یقین دارد كه:

«ولله العزه و لرسوله و للمومنین.»

دلیلى ندارد كه احساس ضعف و ترس كند، بلكه ترس را عار و ننگ‏و نقصى براى خود دانسته و سعى در دورى از آن مى‏كند:

«احذروا الجبن فانه عار و منقصه‏» یاران مهدى علیه‏السلام كه قلبشان مالامال از عشق‏به خدا و یقین به روز جزا و یارى پروردگار است از هیچ كس هراسى به دل‏ندارند.

یاد روى تو غم هر دو جهان از دل برد

صبح امید همه ظلمت‏شب باطل كرد

عشق به شهادت
از محك‏هایى كه خداوند افراد راستگو و با ایمان را از افراد دروغگوجدا مى‏سازد «تمناى مرگ است‏» یك فرد مومن كه آینده‏اى درخشان و زیبابراى خود پیش‏بینى مى‏كند و عاشق كوى یار و قرب الى‏الله و هم‏نشینى اولیاءالله را در دلش زمزمه مى‏كند همواره تمناى مرگ دارد:

آتش بجانم افكند شوق لقاى دلدار

از دست رفت صبرم اى ناقه پاى بردار

«لولا اجل الذى كتب الله علیهم لم تستقر ارواحهم فى اجسادهم طرفه عین‏شوقا الى الثواب و خوفا من العقاب.»

اصحاب حجت كه مهدى(ع) را با معرفت‏شناخته و ایمان به راه و هدفش دارند وبه او عشق مى‏ورزند و همه هستیشان را فانى در وجود او مى‏دانند، عاشق‏شهادت در راه وى هستند:

«یدعون بالشهاده و یتمنون ان یقتلوا فى سبیل‏الله شعارهم یالثارات الحسین علیه‏السلام‏»

بنابر این، فردى كه جانش را ازهدفش بیش‏تر دوست دارد نمى‏تواند شجاعت ورزد، بلكه او باید همواره حافظجانش باشد تا به او آسیبى نرسد لذا شجاعت‏شیرانى چون یاوران مهدى(عج) رامى‏طلبد.

قلب نورانى و دل فولادین
از دیگر اوصافى كه یاوران مهدى علیه السلام داراهستند «قلب قوى و پولادین‏» است كه در روایات مختلفى تعبیر به «پاره‏هاى‏آهن‏» شده است: «تجیى‏ء الرایات السود من قبل المشرق كان قلوبهم زبرالحدید» و در روایات دیگر مى‏خوانیم كه قلب‏هاى آن‏ها سخت‏تر از پاره‏هاى‏آهن است «... و ان قلب رجل منهم اشد من زبر الحدید».

آرى قلب‏هاى آن‏ها پنجره‏هایى به آسمان معنا گشوده‏اند و دل‏ها را به ریسمان‏الهى پیوند داده‏اند خانه دل را با قندیل‏هاى ایمان روشن نموده‏اند:

«كان قلوبهم القنادیل و هم من خشیه الله مشفقون.»

اینان با پشتوانه‏اى ازایمان به خدا و یقین به روز جزا و هدفى مقدس «هم‏چون مشعل‏هاى فروزانندكه دل‏هاى استوارشان بسان قندیل‏هاى نور در سینه‏هاى سترگشان آویخته است واین رادمردان تنها دل به خداى خویش داده‏اند و تنها از او هراس دارند» وقلب را به یاد او قوت بخشیده‏اند: «الا بذكر الله تطمئن القلوب.»

اجسم قوى
قدرت جسمانى از دیگر لوازمات اعمال شجاعت است كه از اوصاف اصحاب صاحب‏الامر(عج) شمرده شده و در روایات قدرت آن‏ها را برابر با چهل مرد قرارداده است: «فان الرجل منهم یعطى قوه اربعین رجل‏» قدرت جسمانى برگرفته‏شده از ایمان راسخ به خدا و یقین به امامت و حقانیت هدف او است; یاوران‏مهدى(ع) با این قدرت جسمانى و روحیه عالى بوده كه مى‏توانند خط بطلان برجمیع مفاسد كشیده و ظلم و جور را از صحنه گیتى براندازند.

موالا با افراد ضعیف الجسه و ضعیف‏الایمان كه چنین مهمى امكان ندارد كمااین‏كه امام على بن موسى الرضا(ع) در پاسخ «دیان بن صلت‏» كه از او سوال‏مى‏كند كه آیا شما صاحب این امر هستید؟! حضرت در جواب مى‏فرماید:

«من صاحب‏این امر هستم ولكن من آن كسى نیستم كه زمین را پر از عدل و قسط كنم‏چنان‏كه پر از جور و ستم شده; چگونه من مى‏توانم با این ضعف جسمانیم زمین‏را پر از عدل و قسط كنم و به درستى كه قائم، آن كسى است كه وقتى خروج‏مى‏كند با این كه داراى سن زیادى مى‏باشد، ولى جوان است‏بدن او قوى حتى‏اگر دست‏هاى مباركش را به طرف بزرگ‏ترین درخت دراز كند و او را به طرف‏زمین آورد مى‏آورد و مى‏شكند، حتى اگر صیحه‏اى بین كوه‏ها زند از فریاد اوكوه‏ها درهم ریزند...»

حال برگردیم به سخن اصلى; یعنى شجاعت اصحاب آن‏حضرت، با این اوصاف است كه آن‏ها سدى محكم، نیزه و شمشیرى برنده، و ركن‏ركینى هستند كه حضرت لوط علیه السلام هنگام رویارویى با قوم كافر ومنحرف خود تمناى آن ها را مى‏كرد.

«قال ابو عبدالله(ع) ما كان یقول‏لوط(ع) «لو ان لى بكم قوه او آوى الى ركن شدید» الا تمنا لقوه القائم‏علیه السلام و لا ذكر الا بشده اصحابه فان رجل منهم یعطى قوه اربعین رجلا وان قلبه لاشد من زبر الحدید و لو مروا بجبال الحدید لتدكدكت [لقطعوها]، لایكفون سیوفهم حتى یرضى الله عزوجل‏»

این روایت كه بیان گویایى از شجاعت‏آن عزیزان است، ما را از ذكر دیگر احادیث‏بى‏نیاز مى‏كند. در تشبیه قلب‏هاى‏آن‏ها به پاره‏هاى آهن یا به قطعات سنگ، براى تاكید بیش‏تر بر عظمت و شهامت‏آنان و نفى هرگونه ترس و وحشت از قلوب و افكارشان مى‏باشد. پرواضح است كه‏به كارگیرى، واژه‏هاى شمشیر و نیزه نیز فقط به لحاظ تاثیر مادى آن‏هانیست، بلكه نشانى بر توان فعالیت موثر آن‏ها مى‏باشد; یعنى آن‏ها در زمینه‏عمل و مبارزه دلیرتر از شیر و برتر از نیزه هستند. در بیان امام علیه‏السلام كه مى‏فرماید: «به هر فردى از آن‏ها نیروى چهل مرد داده مى‏شود»مقصود محدود نمودن این نیرو نیست، بلكه تقریبى است‏براى میزان فوق‏العاده قدرت ایشان و اشاره است، بر اثر عملى فعالیت‏هاى هر یك از اصحاب‏مهدى(ع) كه از كوشش گروهى مركب از چهل نفر نیز فزون‏تر است.

... هنگامى كه تلاش انسان با توانایى طبیعى، براى انجام كارى توام‏مى‏گردد; مثل دوران جوانى، نتیجه كارها بهتر و كامل‏تر خواهد شد. و شایدبه همین جهت است كه بیش‏تر یاران «حضرت مهدى علیه‏السلام‏» را جوانان تشكیل مى‏دهند،زیرا به سبب این‏كه به صراحت‏با حق مواجه مى‏شوند و آن را عمیقا درك‏مى‏نمایند و با اخلاص تمام اطاعت امام خویش را پى مى‏گیرند، هر كدام ازتوان و نیروى بزرگى برخوردارند. و حاصل تلاششان به نحوى است كه گروه‏هاى‏بزرگ نیز از عهده آن برنمى‏آیند. بیانات ائمه علیهم السلام مبنى براین كه به هر كدام از یاران مهدى(ع) نیروى چهل مرد داده مى‏شود.

گویاى این نكته نیز هست كه خداوند این توانایى را از راه‏هاى طبیعى، و نه‏از سر اعجاز، به آنان عطا مى‏كند، چرا كه نفس انسانى قابلیت این تكامل وترقى را در شرایط معین و تحت تربیت‏خاصى دارا است . و این پرورش و شجاعت‏نه تنها صفت عمومى لشكر امام مهدى(ع) است، بلكه شامل تمام مومنان مى‏شود.

چرا كه همه مومنان به نحوى جزء لشكر امام زمان هستند از این جهت است كه‏در روایات آمده: «فلایبقى مومن الا صار قلبه اشد من الحدید و اعطاه الله‏عزوجل قوه اربعین رجلا; هیچ مومنى نمى‏ماند مگر آن كه قلبش هم چون پاره‏هاى‏آهن گشته و خداوند به هر یك از آنان قدرت چهل مرد عطا گرداند.»

--------------------------------------------------------------------------------



:: موضوعات مرتبط: خصال یاوران حضرت مهدی , ,
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : محبان علی بن ابی طالب
تاریخ : جمعه 6 آبان 1390
پرورش قارچ

 

تاريخچه پرورش قارچ خوراكي:

 

از نظر تاريخچه پرورش قارچ در هاله اي از ابهام به سر برده. آزتكها از قارچها به عنوان مواد توهم زا در فالگيري استفاده ميكردند وقارچ را گوشت خدا مي ناميد ند. ولي بدون شك معلوم شده است كه قارچ شي-اي تا كه در ژاپن وقارچ برنج در چين تقريبآ از دو هزار سال قبل با ساده ترين روش والهام از طبيعت بر روي چوب درختان كشت ميشده است و تكنولوژي روش كاشت اين قارچها جزو هنرهاي خيلي قديمي و محرمانه اين سرزمينها بوده است. فقط تاريخ مشخص در پرورش قارچ دكمه اي بدست آمده است كه طبق آن كاشت اين قارچ در حدود 700 سال قبل از ميلاد در حومه پاريس بوسيله يك باغبان ناشناس فرانسوي صورت گرفت.كشت قارچ در گلخانه ها براي اولين بار در حدود سال 1754 در سوئد ابداع شد و سپس به انگلستان و ساير نقاط اروپا گسترش يافت. در سال 1910 در ايالات متحده آمريكا سالنهاي استاندارد پرورش قارچ ساخته شد.توسعه تجربه تكنولوژي از يك سو و ياري جستن از دانشمندان از سوي ديگر زمينه بوجود آمدن ايزوله هاي خالص در نهايت تهيه بذرخالص- امكان توليد صنعتي قارچ را در سطح وسيع فراهم آورد. و در انستيتو پاستور فرانسه روشهاي علمي كشت و جوانه زدن اسپور و توليد آسان در شرايط تبديل ابداع نمودند و تا سال 1905 به صورت يك راز در اختيار انستيتو پاستور باقي ماند.سيند ن: در سال 1932 تهيه بذر قارچ روي غلات را ابداع كرد و سبب تحويل انقلاب صنعتي در تهيه كمپوست مصنوعي براي صنعت پرورش قارچهاي خوراكي را بوجود آورد.در طي بيست سال گذشته به دليل ماشيني شدن تكنولوژي پرورش قارچ و انجام تحقيقات بنيادي بسياري از مسائل و مشكلات تئليد صنعتي حل شده و مسائل علمي مختلف مورد بررسي و تجزيه و تحليل قرار گرفته است تا حداكثر توليد محصول در واحد سطح به دست آيد.نكته جالب: پرورش قارچ تروفل بر روي نهالهاي جان درخت بلوط صورت ميگيرد. كه اين بستر كاشت درخت بلوط را قبل از كاشت با قارچ تروفل آلوده كرده و سپس به مدت 2تا 3سال در گلخانه به طور موقت كشت ميشوند.

 

پروتيين:

ميزان پروتيين قارچهاي خوراكي از حداقل 8/1 تا 9/5 درصد وزن تر قارچ گزارش شده است. بهترين عوامل موثر در ميزان پروتيين قارچ عبارتند از:گونه فسوار قارچ- شرايط زراعي اندام مورد آزمايش مرحله رشدي قارچ ميزان آب موجود در بافت چرخه بار دهي و فاصله زماني بين زمان برداشت و زمان اندازه گيري پروتيين در مقايسه با ساير غذا ها، پروتيين قارچ تازه در حدود 2 برابر پروتيين اغلب سبزيجات( به استثنا نخود سبز و كلم) و حبوبات(نخود لوبيا عدس) است.اما قارچ خوراكي از لحاظ پروتيين نسبت به منابع پروتييني استاندارد مانند گوشت(14-20 درصد) ماهي (20-15 درصد) تخم مرغ(13درصد) پنير(25درصد) در درجه دوم اهميت قرار دارند.

قابليت هضم پروتيين قارچ خوراكي عامل بسيار مهم در تعيين ارزش غذايي آن ميباشد. در حدود 71% تا 90% پروتيين قارچ قابل هضم است كه اين مقدار تا حدودي كمتر از ميزان هضم پروتيين گوشت (99%) است.

 

اهميت قارچ در رژيم غذايي:

 

پس از جنگ جهني دوم ميزان كل توليد قارچ خوراكي در سطح جهان افزايش يافته است. در سال 1986 ميزان كل توليد جهاني 000/182/2 تن گزارش شده است. كشورهاي اصلي توليد كننده در جهان عبارتند از چين- فرانسه- هلند- ايتاليا- ژاپن- انگلستان- آمريكا. كشور آلمان با مصرف سرانه 5/2 كيلوگرم در سال بالاترين مصرف سرانه جهان را دارا ميباشد.

قارچهاي خوراكي صدفي:كشت و پرورش قارچهاي خوراكي صدفي بسيار ارزان و كم هزينه است.انتخاب و پرورش اين قارچ در صنايع توليد غذايي براي كشاورزان با درآمدهاي محدود ميتواند منبع درآمدي مناسب باشد.گونه هاي پلوروتوس از جمله قارچهاي خوراكي ميباشند كه در مناطق گرمسيري از رشد مطلوبي برخوردارند و و داراي قدرت توليد بالا و كيفيت مناسب در شرايط حرارتي بالا ميباشند. بسياري از گونه هاي پلوروتوس بر روي چوبهاي پوسيده يا در حال پوسيدن و نيز در سطح تمام چوبهاي سخت و بقاياي چوبي از خاك اره و ضايعات كاغذ ساقه هاي سبز موز- برگ نخل و بسياري از مواد ليگنو سلولزي ديگر رشد ميكنند. كشت پلوروتوس در كشورهاي جنوب شرقي آسيا- اروپا-آمريكا بسيار رايج است و در طول فصول رشد ميتوان از آنها برداشت كرد. از نظر تغذيه و رفع گرسنگي و نيز احياي اقتصاد كشاورزي در كشورهاي در حال توسعه پرورش گونه هاي پلوروتوس نسبت به ساير قارچهاي خوراكي از اهميت و امتياز بالايي برخوردار است . قارچهاي صدفي حاوي پروتئينهاي اصلي و ضروري بوده كه بر اساس وزن خشك قارچ مقدار آن برابر۱۵-۳۵ درصد از منابع علمي گزارش شده است اين قارچها داراي اسيد آمينه آزاد نيز ميباشند.اين قارچها سرشار از ويتامينهاي مفيد از جمله ويتامين سي - بي - فياسين ميباشند. تفاوتهاي موجود در گونه هاي قارچ صدفي از نظر ميزان مواد غذايي به چند عامل بستگي دارد:

مقدار پروتئين قارچ تحت تاثير نوعي ماده مصرفي در بستر تفاوت ميزان تركيب مواد غذايي و عملكرد قارچهاي گونه پلوروتوس بسيار محرز است.قارچهاي صدفي به رنگهاي سفيد آب- خاكستري قهوه اي- رنگارنگ- طلايي و صورتي ديده ميشود.از نظر توليد محصول قارچهاي صدفي محصولات با ارزشي ميباشند كه به دنبال تكامل حوضه قارچ از كمپوست مصرف شده آن به عنوان غذا براي نشخوار كنند گان پرورش حلپور استفاده ميشود.توده كاه كه به عنوان يك منبع غذايي براي پرورش قارچ صدفي استفتده ميشود بعد از برداشت محصول كمپوست مصرف شده آن تركيب مناسبي براي تهيه كود برگ- كوابيلوژن و خاكهاي جديد ميباشد. قارچهاي صدفي با توليد مواد ضد نماتد به سالم سازي محيط كمك ميكند.

 

پرورش قارچ صدفي:

قارچ صدفي را ميتوان در فضاي سر بسته كشت داد. اين فضا ميتواند يك اتاق گاراژ و حتي آلونك ساده اي باشد كه كاربرد زيادي براي ساير امور ندارد وجود قفسه هايي در اتاق جهت پر آويزان نمودن يا قرار دادن توده هاي كشت بر روي آن لازم است تا توده ها با كف اتاق تماس پيدا نكنند.سالن كشت و پرورش: گونه هاي پلوروكوس را اغلب در محيط هاي سر پوشيده پرورش ميدهند. اتاقهايي كه از امكان هوا دهي خوب برخوردار باشند براي اين كار مناسبند .در نواحي مرطوب ، اتاقهاي قديمي مناطق روستايي كه با چوب يا خشت و آجر ساخته شده و روي بدنه يا سقف پشت بام آنها با كاه گل اندود داده شده بسيار مناسب است . كف چنين اتاقها بايد از سيمان باشد و لوله هاي لازم براي هوادهي نيز در سقف يا ديوار آنها نصب شود.بهتر است اتاقها داراي ابعاد 5/3×3×3 متر و با دو دريچه گوچك در عقب و يك در ورودي در جلو باشد.2-بستر قارچ: بيشتر بقاياي گياهي سلولز دار از قبيل كاه و كلش غلات ساقه هاي ذرت- نيشكر-تفاله نيشكر- برگهاي موز- شاخه هاي كاذ ب و بقاياي برگ ساير گياهان - كاغذ هاي زايد مواد پنبه و غيره ميتوانند براي تهيه سبك قارچ مورد استفاده قرار گيرند. برگ و ساقه برنج و گندم بهترين مواد براي تهيه بستر قارچ ميباشند . براي اين منظور ساقههاي برنج را به اندازه هايي حدود 3 تا 6 سانتيمتر خرد تا مواد سلولزي آن توسط آنزيمهاي قارچ راحت تر شكسته شود و كاه حاصل را يك شب در آب ميخوابانند، سپس از آب خارج كرده و مورد استفاده قرار ميدهند.براي استفاده از كاه گندم آنها را به اندازه هاي حدود 5-6 سانتيمتر خرد ميكنند. شستشو ميدهند تا زردي و نا خالصي آن بر طرف شود ،‌سپس به منظور ضد عفوني كردن و افزايش رطوبت كاه آنرا به مدت 15 دقيقه در داخل قابلمه يا بشكه ريخته ،‌ ميجوشانند. به طوري كه وزن كاه مذ بور 4 برابر وزن كاه خشك افزايش يابد . محتواي بشكه را بر روي سافي ميريزند تا آب آن خارج و خنك گردد .

 

روش تهيه:

 

براي تهيه بذر قارچ ابندا دانه هاي گندم مرغوب را شسته و يك شب در آن خيس ميكنند . سپس آب آنرا عوض كرده و دانه هاي خيس خورده را به خوبي در آب ميجوشانند تا كاملا نرم شوند . آب اضافي را تخليه و گندمها را روي يك سطح صاف پارچه اي يا توري پهن ميكنند تا آب موجود در سطح انها كاملا تبخير شود. به منظور جلوگيري از ليز شدن و به هم چسبيدن دانه ها به ميزان 2% پودر كربنات كلسيم به آنها افزوده و به خوبي مخلوط ميكنند و آنها را تا 4/3 حجم در شيشه هاي 5/1 ليتري يا 5/0 ليتري تميز ميريزند.شيشه ها را با درپوشهاي پنبه اي محكم پوشانده و پس از قرار دادن يك لايه ورق آلومينيم روي آن به مدت يك ساعت در حرارت 121 درجه سانتيگراد و فشار 15 پوند استريل ميكنند.

 

كيسه هاي پلاستيكي را تا نصف از گندم آماده شده پر ميكنند. يك حلقه آلومينيومي را به قطر و ارتفاع 4 تا 5

سانتيمتر تهيه كرده و دهانه كيسه را از داخل آن عبور ميدهند سپس لبه هاي آنرا روي حلقه برگردانده و به كمك نخ روي حلقه محكم بسته ميشود.پس از استريل كيسه ها يا شيشه حاوي دانه گندم عمل تلقيح با دقت كامل و در شرايط استريل انجام ميشود.براي تلقيح شيشه ها يا كيسه ها را در محل مناسب با حرارت 25 درجه سانتيگراد نگهداري ميكنند . در اين شرايط پس از 10 تا 20 روز ميسيلم در تمامي توده بذر نفوذ كرده و بذر براي استفاده بر روي بستر آماده استمصرف سريع آن پس از آماده شدن بهتر است ،‌زيرا توده هاي مسيلم قارچ با گذشت زمان و در موقع استفاده سبب يكنواختي در سطح بستر خواهد شد.

 

پرورش قارچ برای همه

پرورش قارچ در منزل

 

فصل کاشت:

بهترين موقع براي پرورش قارچ در خانه بين ماههاي مهر تا آذر است ولي چنانچه امکانات تهويه هوا و متعادل نمودن درجه حرارت محيط محل پرورش وجود داشته باشد مي توان قارچ را در ماههاي ديگر سال تعميم داد.

بطور کلي طرز پرورش قارچ مخصوص به خود آنست و مي توان آنرا در محيط تاريک پرورش داد و بجز نور مستقيم آفتاب، هر مقدار نور را تحمل مي کند. در هر صورت در محل پرورش قارچ علاوه بر آنکه، بايستي تهويه هوا به خوبي انجام گيرد، درجه هواي محيط پرورش نيز بايد بين 15 - 10 درجه نگهداري شود. علاوه بر اين محل پرورش بايستي کاملا تميز، قابل شستشو و فاقد درز يا محلي براي پرورش باکتريها، حشرات و قارچهاي مضر باشد.

 

اطاق پرورش قارچ:

عرض اطاق پرورش بايستي بحدي باشد که بتوان از راهروهايي که براي آن تعبيه مي گردد، براحتي عبور نمود( حدود 70 سانتي متر) عرض طبقات پرورش قارچ را نيز حداکثر 180 سانتي متر در نظر مي گيرند تا بتوان از دو طرف به وسط بستر قارچ دسترسي پيدا نمود و چنانچه طبقات پرورش قارچ در کنار ديوار باشد عرض آنرا حداکثر 90 سانتي متر قرار مي دهند. همچنين مي توان قارچ را در جعبه هاي چوبي در اندازه 60 در 90 سانتي متر و عمق 20 تا 25 سانتي متر پرورش داد. به منظور صرفه جويي در هزينه اوليه مي توان، هر طبقه را با تخته هاي سه سانتي متري به عرض 90 تا 180 سانتي متر پوشانده و کود را مستقيما کف هر طبقه ريخته و قارچ را در آن کاشت و به اين طرتيب احتياجي به جعبه هاي چوبي نخواهد بود. طبقه بندي ها معمولا در طول اطاق پرورش انجام مي گردد. روي سطح زمين نبايستي طبقه اي مستقر نمود، حداقل فاصله بين طبقه اول تا کف زمين 15 سانتي متر و فاصله هر طبقه از هم 60 سانتي متر مي باشد.

بطور معمول براي پرورش قارچ در خانه فقط سه طبقه در نظر مي گيرند و چنانچه اطاق به حد کافي وسيع باشد يک رديف در طول اطاق در مجاور ديوار و يک طبقه (دو طرفه) در وسط و يک طبقه در طرف ديگر اطاق قرار مي دهند بطوريکه دو راهرو به عرض 70 سانتي متر در دو طرف طبقه وسط، 180 سانتي متر باشد.

در يک اطاق بزرگ به طول 9 و عرض 5/6 متر مي توان مساحتي در حدود يکصد متر مربع براي پرورش قارچ آماده نمود که از اين سالن در هر فصل برداشت مي توان استفاده نمود. و به 8 تا 850 کيلو قارچ دست يافت و چنانچه کاشت قارچ در جعبه هاي چوبي انجام گيرد توليد محصول از اين ميزان تا حدي بيشتر خواهد شد و در سالني به ابعاد 5/9 و عرض 5/6 متر تعداد 180 جعبه جايگزين مي گردد که محصول آن در يک فصل برداشت به حدود يک تن مي رسد.

چنانچه محل پرورش قارچ محدود و کوچک باشد ميزان احتياج به کود و محليکه بايد آنرا تخمير نمود، متناسب مي باشد. لذا ترجيح داده مي شود يک محوطه بتوني به ابعاد 5/1 متر ساخته و در مجاور آن محلي براي خروج آب مازاد کود در نظر بگيرند که فاضل آب را بتوان داخل سطل يا يک مخزن بتوني کوچک به ابعاد 40 سانتي متر وارد نمود. کف مخزن اصلي را به ضخامت 15 سانتي متر کاه ريخته و روي سطح کاه يک جعبه اي به ابعاد يک متر از جنس تور سيمي ضخيم که شبکه سوراخهاي آن 5/0 سانتي متر  باشد بطوري قرار مي دهند که از هر طرف با ديواره مخزن بتوني 25 سانتي متر فاصله داشته باشد و اطراف اين توري را از کاه پر نموده و داخل توري را از پهن اسبي مخلوط با کاه پر نموده و پهن را خوب متراکم نموده  و سطح کود را نيز بطور کنبد مانند توده نموده تا آب باران به داخل توده کود نفوذ ننمايد.

پس از 3 تا 4 روز به علت فعاليت باکتريهاي تخمير، درجه حرارت محيط توده به 70 درجه مي رسد و مقداري از حجم توده کم مي شود و در اين موقع تمام توده کودي را که در مخزن قرار دارد براي هوادهي به محوطه مجاور توده برمي گردانند و در موقع برگرداندن کود بايستي سعي کرد حتي الامکان به تمام ذرات کود، هوا برسد تا اکسيژن مورد نياز باکتريهاي مخمر تامين گردد و پس از چند ساعت اين توده را مجددا به داخل مخزن بذري ريخته و سطح آنرا با کاه بحد کافي انباشته تا سطح کود گنبدي شکل بشود. چنانچه در مخزن کوچک مجاور محل تخمير فاضل آب جمع شده بوسيله سطل آنرا روي سطح کود مي پاشند تا رطوبت توده تامين گردد مدت عمليات بين 15 - 10 روز به طول مي انجامد و در اين مدت 3 - 4 مرتبه بايستي کود برگردان بشود. و در خاتمه دوره سوم يا چهارم کود به رنگ قهوه اي تيره در آمده و ذرات آن ترد و شکننده شده و بوي مطبوعي از آن به مشام مي رسد و چنانچه اين شرايط در کود مشاهده نشود دليل بر آن است که عمليات تخمير به خوبي انجام نگرفته و در نحوه کار اشکالي وجود داشته است.

 

نحوه اسکلت بندي:

اسکلت بندي طبقات از نبشي 10 -12 که با ضد زنگ رنگ شده باشد و يا از الوار چهار چوب 10 سانتي متري ساخته مي شود و بين ستونها چهار چوبي 5 سانتي متري پيش بيني مي گردد. فاصله ستونهاي عمودي از يکديگر 5/1 متر و اين فاصله در دو طرف بستر، بايستي حفظ گردد.

تهيه بستر براي پرورش قارچ:

بهترين ماده براي پرورش قارچ، پهن اسبي و کاه مي باشد. براي تهيه کود جهت پرورش قارچ مقداري پهن اسبي و کاه را مخلوط نموده و در ابعاد مناسبي در حدود 3 متري آنرا انبار نموده و آنها را روي هم بخوبي بکوبيد.(لگد کنيد) تا متراکم شود بطوريکه از نفوذ باران به داخل آن جلوگيري گردد. پس از مدتي کوتاه عمليات تخمير داخل توده کود شروع مي شود و درجه حرارت محيط کود بالا مي رود. همچنين مي توان قبل از توده کردن کود مقداري آهک در حدود يک پنجم حجم پهن به آن اضافه و کاملا مخلوط کنيد. سپس آنرا توده نمود اين عمل باعث مي گردد که عمل تخمير به تعويق بيافتد و در عين حال آمونياک توليد شده را جذب و علاوه بر آن مقداري از رطوبت اضافي کود را جذب نمايد. بعد از سه روز مجددا اين توده را برگ و هوا داده و آنرا مانند دفعه اول، انباشته و روي آنرا بکوبيد. سطح آنرا شيب دهيد تا آب باران به داخل آن نفوذ نکند و اين عمل به فاصله 4 - 2 روز، چهار تا شش مرتبه بايد تکرار گردد. لازم به يادآوريست که چنانچه در مرحله اول به کود، آهک داده شده فاصله برگردان کود چهار روزه و در صورتيکه آهک داده نشده باشد فاصله برگردان کود دو روز مي باشد.

بايد توجه داشت که بايستي دقت و مراقبت در نگهداري ميزان رطوبت و حرارت داخل توده به عمل آيد. زيرا هر اندازه مقدار رطوبت پهن زياد باشد، محيط داخل کود، اسيدي شده و کود غير قابل استفاده مي گردد. بخصوص در موقع برگردان کردن کود، چنانچه مشاهده شود که کود بسيار خشک است، بايستي مقدار کمي غبار آب روي آن پاشيد، از علائم مشخصه ميزان رطوبت کود، آزمايش آنست، چنانچه مقداري کود را در دست بفشاريد، نبايستي قطرات آب، از لاي انگشتان(در هنگام فشار دادن) بچکد و فقط کافي است در اثر فشار به کود، کف دست، تر بشود. پس از آماده شدن بايستي اطاق پرورش را مجهز نمود.

 

 

طرز کاشت قارچ در اطاق پرورش:

پس از آماده شدن کود آنرا به داخل سالن انتقال داده و روي سطح هر رديف به ضخامت 15 سانتي متر کود را گسترده و سطح آنرا کاملا مسطح مي نمايند و اين عمل را بايستي خيلي به سرعت و بدون آنکه کود حرارت خود را از دست بدهد انجام داد. پس از تکميل و انجام کار کليه درها و منافذ را بسته و مدت چهار روز کود را بحالت خود واگذار کنيد تا درجه حرارت کود و محيط اطاق بالا برود و حدود 54 تا 60 درجه برسد و اين حرارت به مدت 30 -48 ساعت ثابت باقي بماند، بعد از آن درجه حرارت کود پائين آمده و به 54 درجه مي رسد. اين عمل را عرق کردن محيط کشت مي نامند در حقيقت در اين حرارت قسمت اعظم از محيط در اثر حرارت زياد ضد عفوني شده و لارو حشرات و غيره از بين مي روند.

از اين تاريخ به بعد تا مدت 5 روز درجه حرارت محيط بستر 10 - 12 درجه پائين مي آيد تا آنکه درجه حرارت به 23 الي 24 درجه مي رسد. اين درجه حرارت براي کاشت قارچ مناسب خواهد بود.

 

اسپر آماده کاشت:

اسپر قارچ را نمي توان مستقيما کاشت زيرا امکان دارد همراه با اسپر قارچ تعداد زيادي قارچهاي سمي و غير مفيد وجود داشته باشد. بنابراين بايستي از اسپر آماده کاشت بنام اسپون که در محيط کاملا استريل، محفوظ و سلکته شده رشد کرده و به حالت خواب در آورده اند استفاده نمود.

طرز عمل و تهيه آن بدين ترتيب است که اسپر قارچ خالص شده را در محيط کاملا استريل آزمايشگاه قبلا پرورش داده، بطوريکه ميسليوم قارچ رشد خود را شروع نمايد. سپس آنرا در حالت عقيم برده و مانع رشد بيشتر آن مي شوند و در محيط کاملا استريل و محفوظ بنام اسپون قارچ به فروش مي رسانند.

 

 

 

طرز کاشت اسپون:

يک قطعه اسپون را که در محيط بسته و کاملا استريل محفوظ است باز کرده و به دوازده قطعه کوچک تقسيم نموده و قبلا سطح خاک بستر را به فاصله 25 سانتي متر، قطعه چوبهاي در خاک بستر فرو برده و علامت گذاري کنيد. در محل هر سوراخ قسمتي از خاک را تا عمق 5 سانتي متر با وسيله اي خارج کرده و با دست چپ يک قطعه اسپون بجاي آن گذاشته و روي آنرا بپوشانيد بطوريکه عمق کاشت 3-5 سانتي متر از سطح خاک باشد و به همين ترتيب پيش برويد تا کليه بستر کاشت شود.

 

 پوشاندن سطح بستر:

 ده تا چهارده روز بعد از تاريخ کاشت اسپون، بايستي سطح کشت را به وسيله يک لايه دو سانتي متري خاک استريل شده پوک و منفذدار پوشانده و کاملا آنرا مسطح و يکنواخت نمود. در اين موقع درجه حرارت بستر بايستي 5/15 درجه باشد. بايد توجه داشت که در موقع روکش کردن بستر، اسپون ها بايد رشد خود را شروع کرده باشند و ميسليوم قارچ در اطراف محلي که اسپون کاشته شده رشد نموده و گسترش پيدا نموده باشند. در اين موقع بوي مطبوع قارچ در محوطه و در محل بستر به مشام مي رسد و در اين موقع بايد کاملا دقت شود تا به هيچ وجه، بستر کشت تکان نخورد و جابجا نشود و مخصوصا اگر تخته کف و طبقات شکم داده و يا قدرت نگهداري بستر خاک را نداشته باشد ميسليوم قارچ ها پاره شده و تمام محصول از بين مي رود.

 پس از پوشش نمودن سطح بستر، ميسليوم رشد سريع خود را شروع کرد و براي تسريع در رشد ميسليوم، درجه حرارت محيط بايستي بين 5/16 - 14 درجه باشد. در صورتيکه درجه حرارت محيط کشت خيلي بالا باشد، بکار بردن آهک در مخلوط خاک پوشش بستر صلاح نمي باشد.

 

 

 

 

شرايط براي پرورش و رشد قارچ:

 

 تهويه:

 تهويه در محيط اتاق کشت بايد بطور يکنواخت انجام شود و نبايستي روي سطح کشت را بيش از حد نياز هوا داد و تهويه در کليه نقاط اطاق بطور يکنواخت باشد.

 درجه حرارت:

 چنانچه درجه حرارت بستر کشت به کمتر از 14 درجه برسد و درجه حرارت محيط اطاق به حدود 5/7 درجه برسد بايستي اطراف بستر را با پارچه ضخيم پوشاند تا مانع تبادل حرارت به محيط شود. براي سرعت رشد قارچ مي توان درجه حرارت محيط را به 5/14 درجه رساند و ميزان تهويه را بالا برد ولي بايد دقت شود که جهت حرکت هوا به طرف سطح قارچ نباشد.

 رطوبت هوا و آبياري:

 در موقع تشکيل قارچ، محيط اطاق احتياج به رطوبت دارد. بطور متوسط بهترين درجه رطوبت براي کشت بين 70 - 80 درصد مي باشد. چنانچه درجه رطوبت هوا از اين مقدار کمتر شود سطح کلاهک ها ترک برداشته يا سطح کلاهک قارچ لک دار مي شود علاوه بر اين سطح بستر خشک شده و احتياج به آبياري بيشتري دارد. براي تقليل ميزان رطوبت هوا لازم است در نقاط مختلف اطاق، رطوبت سنج هاي کار گذاشته شود و بطور مرتب مورد بازديد قرار گيرد. در صورتي به علت خشک شدن خاک سطح بستر، احتياج به آبياري است. بايستي به وسيله غبار پاش روي سطح خاک آنهم بحدي که آب در سطح بستر جريان پيدا نکند و يا در يک جا جمع نشود آبپاشي کنيد. آبياري را با آب خالص و با درجه حرارت 32 درجه و بسيار با احتياط انجام دهيد.

 درجه حرارت محيط:

 چند هفته پس از روکش کردن سطح بستر، ميسيليوم هاي قارچ تمام سطح بستر را پر نموده و بطور متوسط 7-8 هفته پس از کاشت اسپون، قارچ هاي کوچک سر سنجاقي در تمام سطح کشت ظاهر مي شوند. در اين موقع درجه حرارت بستر بايستي بين 10 -14 درجه باشد ولي هر اندازه قارچها رشد بيشتري پيدا نمايند مي توان درجه حرارت را از 14 به 5/16 رساند و ميزان تهويه را نيز بالا برد ولي بايد دقت کرد که جهت حرکت هوا، به طرف سطح قارچ نباشد.

 تقويت خاک بستر:

پس از آنکه قارچها بزرگ شده و نزديک به برداشت شوند مي توان روي سطح بستر کود مايع پاشيد ولي بايد دقت نمود که روي کلاهک قارچ پاشيده نشود اين عمل در بالا بردن ميزان محصول بسيار موثر است.

 

 برداشت محصول:

 به محض آنکه رشد قارچ بحد کافي رسيد و تاج آن شکل کامل خود را پيدا نمود بايستي قارچهاي رسيده را جمع آوري نمود و بطور مرتب در طول بستر کشت، بررسي کرد و قارچهاي رسيده را جمع آوري کرد. قارچهايي که ترک برداشته و چتر آن باز شده باشد ارزش بازاريابي ندارند. علاوه بر اين وزن آن کم مي شود و همچنين قارچهايي که زودتر از موقع چيده شوند وزن آنها سبک بوده و از قارچهاي درجه دو محسوب شده و ارزش غذايي کمتري دارد.

 در موقع جمع آوري نبايد از سبدهاي بزرگ براي اين منظور استفاده نمود. زيرا فشار قارچهاي روي سبد موجب مي گردد که قارچهاي زيرين خراش برداشته و سياه شوند براي جمع آوري قارچ، کافي است کلاهک را در دست گرفته و يک پيچ به آن داده تا پايه آن از زمين جدا شود و بلافاصله ساقه کثيف و آلوده را با چاقوي تيز قطع کرد. و قارچ تميز را داخل سبد گذاشته و حتي المقدور جمع آوري با دستکش انجام گيرد. بهره برداري هر 15 روز يکبار انجام مي گيرد و اين برنامه مدت دو تا سه ماه به طول مي انجامد.

  , ,
:: برچسب‌ها: پرورش قارچ ,

|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : محبان علی بن ابی طالب
تاریخ : جمعه 6 آبان 1390
سفیانی کیست

سفیانی کیست؟

او «عثمان بن عنبسه» از فرزندان «خالد بن یزید بن معاویه است و چون از نسل ابوسفیان است، معروف به «سفیان» است. بعد از این‌که سفیانی تسلیم پیشنهاد اطرافیان خود می‌شود، در مقابل امام مهدی(ع) می‌ایستد و آن حضرت (ع) را به مبارزه می‌خواند.

سفیانی کیست؟ چرا به او لقب سفیانی داده‌اند؟

او «عثمان بن عنبسه» از فرزندان «خالد بن یزید بن معاویه است و چون از نسل ابوسفیان است، معروف به «سفیان» است.

سفیانی چه ویژگی‌های ظاهری دارد؟

او مردی است با چهره‌ای ترسناک که آبله روست و چشمانی کبود دارد.
فیانی از کجا خروج می‌کند؟ ز سرزمینی خشک یعنی «بیدا» که سرزمینی بی آب و علف در بین مکه و شام است، خروج می‌کند.

عثمان بن عنبسه کیست و ادعای او چیست؟

او سفیانی از فرزندان یزید بن معاویه بن ابوسفیان ـ لعنة الله علیهم ـ است. در حدیثی از امام صادق(ع) آمده است که فرمود:

«آنگاه که خورشید به مغرب خود نزدیک می‌شود، کسی از مغرب فریاد می‌زند: ای مردم، مولای شما در بیابان خشک (بیدا) ظهور کرد و او عثمان بن عنبسه از فرزندان خالد بن یزید بن معاویه بن ابوسفیان است. با او بیعت کنید تا هدایت شوید و با او مخالفت نکنید که گمراه می‌شوید. پس ملائکه و جن او را تکذیب می‌کنند. هر آن‌که در شک و تردید است و هر کافر و منافقی با ندای او گمراه می‌شود».

تصرفات سفیانی چه مناطقی را شامل می‌شد؟

شیخ صدوق از ابو منصور البحبی نقل کرده است که می‌گوید: از امام صادق(ع) دربارة اسم سفیانی سؤال کردم. فرمود: «تو را با اسمِ او چه کار؟ هر گاه مناطق پنج‌گانة شام: دمشق، حمص، فلسطین، اردن و حلب را تصرف کرد، منتظر فرج باشید.» گفتم: آیا 9 ماه این را در تصرف دارد؟ فرمود: «خیر بلکه تصرف او 8 ماه است که یک روز هم بر آن اضافه نمی‌شود.»

و برخی گفته‌اند بعد از تسلط بر شام، هفت ماه حکمرانی می‌کند.

چگونه امام مهدی(ع) بر عراق مسلط می‌شود؟

بعد از این‌که سفیانی تسلیم پیشنهاد اطرافیان خود می‌شود، در مقابل امام مهدی(ع) می‌ایستد و آن حضرت (ع) را به مبارزه می‌خواند. پس امام مهدی(ع) او را از جنگ بیم می‌دهد. اما سفیانی بر جنگ علیه امام (ع) پا فشاری می‌کند. بدین ترتیب بین لشکر سفیانی و لشکر امام (ع) جنگی در می‌گیرد، که پیروز آن مهدی(ع) است. حکم‌رانی سفیانی پایان می‌یابد و اسیر می‌شود و امام (ع) او را به درک واصل می‌کند. و این گونه امام (ع) بر عراق مسلط می‌شود.

[قول دیگر دربارة کشته شدن سفیانی] این است که او به شام فرار می‌کند و امام (ع) عده‌ای از یاران خود را به دنبال او روانه می‌کند و آنان پس از دستگیری سفیانی او را به قتل می‌رسانند.

آیا سفیانی و دجال هم عصر هستند؟

بله. این دو، هم عصر هم هستند و به شکلی با یکدیگر رابطه ارند.

چه مدت طول می‌کشد تا امام (ع) بعد از ظهورشان در [مقابل سفیانی] پیروز شوند؟

این پیروزی در یک شب واقع می‌شود. از همان عصری که در بین رکن و مقام خطبه ایراد می‌کنند.

فرو رفتن لشکر سفیانی در زمین در چه زمانی رخ می‌دهد؟

این واقعه ـ خسف ـ چند روز پس از ظهور صورت می‌گیرد و معجزة بزرگی است که امدادی الهی برای قیام مهدی(ع) است و با این رخداد مردم به صراحت به عدالتِ دعوت او (ع) و حقانیت قیامش ایمان می‌آورند.

آیا با فرو رفتن لشکر سفیانی در زمین مردم تحت تأثیر [این واقعه] قرار می‌گیرند؟

در روایات به تأثیر این معجزه بر روح و روان انسان‌ها تصریح شده است:

«پس هنگامی که مردم [این واقعه] را می‌بینند بزرگان اهل شام و گروه‌هایی از اهل عراق به نزد امام(ع) شرفیاب شده و با آن حضرت(ع) بیعت می‌کنند.

و قالوا آمنّا به.(یعنی به قائم آل محمّد(ع) ایمان می‌آوردند در حالی که به آن حضرت(ع) کافر بودند).

آیا معجزة خسف (فرو رفتن لشکر سفیانی در زمین) خودِ سفیانی را هم تحت تأثیر قرار می‌دهد؟

بله. معجزة خسف سفیانی را هم تحت تأثیر قرار می‌دهد، و عاطفة او را دربارة مهدی(ع) قلیان می‌دهد. این امر چند نتیجه دارد که مهم‌ترینِ آن‌ها فتح عراق بدون خون‌ریزی است.

سیوطی به نقل از نعیم بن حمّاد به نقل از ولید بن مسلم از امام باقر(ع) نقل می‌کند که می‌فرماید: «وقتی خبر واقعة خسف به کسی که آن لشکر را روانه کرده است [سفیانی] می‌رسد می‌گوید: به خدا سوگند خداوند در این مرد عبرتی قرار داده است. لشکری را به سوی او روانه کردم، اما زمین آنان را در خود فرو برد، در این واقعه عبرت و نصرتی است که سفیانی را به طاعت وامی‌دارد». این روایت در پایان به نقض بیعتِ سفیانی و جنگش با امام (ع) اشاره می‌کند.

از این خبر روشن است که بیعتِ سفیانی با امام مهدی(ع) و اتخاذ موضع ملایم در قبال امام (ع) در نتیجه فرو رفتن لشکرش در زمین است.

بعد از این که سفیانی به شام فرار می‌کند آیا امام (ع) به تعقیب او می‌پردازد؟

بله. آن حضرت (ع) عده‌ای را به دنبال او روانه می‌کند. این افراد در بیت المقدس به سفیانی می‌رسند و در آن‌‌جا بر روی صخره‌ای او را گردن می‌زنند.

سفیانی پس از خروجش چه مناطقی را تحت تصرف خود در می‌آورد؟

مناطق پنج گانه شام: دمشق و حمص در سوریه، فلسطین، اردن و حلب.

آیا بر این مناطق پنج گانه اکتفا می‌کند یا تصرفات خود را توسعه می‌دهد؟

بر این مناطق اکتفا نمی‌کند. بلکه لشکریان خود را به اطراف گسیل می‌دارد که بخش بزرگی از لشکریان او به طرف بغداد و کوفه می‌روند و در آنجا قتل و فساد به راه می‌اندازند و اهل آنجا را تارومار می‌کنند. در کوفه و نجف اشرف نیز قتل عام می‌کنند.

پس از آن، قسمتی از لشکر آن ملعون به شام و قسمتی دیگر به مدینه می‌روند.

وقتی لشکریان سفیانی به مدینه می‌رسد چه اتفاقی رخ می‌دهد؟

با رسیدن لشکر سفیانی به مدینه، به مدت سه روز هر عملی را در این شهر مباح اعلام می‌کنند و در آن به قتل و ویرانی مشغول می‌شوند.

آیا به همین امر اکتفا می‌کنند یا فراتر از آن می‌روند؟

هرگز به این مقدار اکتفا نمی‌کنند. بلکه بعد از آن به سوی مکه می‌روند، اما به آن نمی‌رسند.

سرنوشت بخشی از لشکر سفیانی به سوی شام می‌روند، چه می‌شود؟

لشکری که به شام می‌رود [با لشکر امام (ع) مواجه می‌شود که]، لشکر حضرت حجت (ع) بر آن پیروز شده و آن را نابود می‌کند و اموال آنان به غنیمت گرفته می‌شود.

فتنه سفیانی تا کجا گسترش می‌یابد و این فتنه بر چه کسانی سخت خواهد بود؟

فتنة این ملعون در نواحی مختلف بلاد اسلامی گسترش می‌یابد و در این فتنه به طور خاص بر اصحاب علی(ع) و شیعیان آن حضرت (ع) سخت می‌گذرد تا جایی که ندا دهنده‌ای از سوی سفیانی ندا می‌دهد: «آگاه باشید هر کس سرِ شیعه‌ای از شیعیان علی(ع) را بیاورد هزار درهم جایزه می‌گیرد.» در این اوضاع همسایه بر همسایه‌اش هجوم می‌برد و می‌گوید: او از شیعیان علی(ع) است. پس گردنِ او را می‌زند و هزار درهم جایزه می‌گیرد.

علت نرسیدن لشکری که از طرف سفیانی به سوی مکه روانه می‌شود، به این شهر چیست؟

زیرا این لشکر هنگامی که به سرزمین «بیدا» که در بین مکه و مدینه قرار دارد می‌رسد، زمین تمام آنان را در خود فرو می‌برد و می‌بلعد. و این واقعه همان است که به «خسف» مشهور است.



:: موضوعات مرتبط: سفیانی کیست , ,
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : محبان علی بن ابی طالب
تاریخ : جمعه 6 آبان 1390
شخصیت های اسلامی

 


|
امتیاز مطلب : 17
|
تعداد امتیازدهندگان : 4
|
مجموع امتیاز : 4
نویسنده : محبان علی بن ابی طالب
تاریخ : جمعه 6 آبان 1390
سفیانی

در باورهای شیعه، سفیانی از جمله کسانی است که در هنگام ظهور امام زمان شیعیان نقش مهمی برعهده دارد.[۱] اسم او «عثمان بن عَنبَسه» و از فزندان ابوسفیان است.[۲] در روایات اسلامی او را با صورتی سرخ، پوستی سفید و چشمانی زاغ توصیف کرده‌اند.[۳] او از شهرهای روم بپا می‌خیزد و بر گردن‌اش صلیب دارد[۴] و از بیابانی به نام وادی یابس که مابین مکه و شام است ظهور خواهد کرد.

محتویات

نام سفیانی

مشهور آن است که نام سفیانی عثمان و نام پدرش عنبسه می‌باشد.[۵] و در برخی منابع نام پدرش عُیَینه آمده‌است.[۵][۶] اسامی دیگری نیز برای سفیانی در روایت و کتب نقل شده که از آن جمله حرب بن عنبسه، عنبسة بن مرة، عنبسة بن هند، عبداللَّه‏ بن یزید، ابوعتبه، عروة بن محمد، و معاویة بن عتبه‌است.[۷][۵]

 

علمای اهل سنت نام کامل او را عبدالله بن یزید می‌دانند.

[۸] در بعضی روایات نیز او را با لقب صخری منسوب به صخر پدر ابوسفیان نام برده‌اند.[۷]

نسب سفیانی

بر اساس اعتقادات شیعه و سنی در آخرالزمان شخصبی به نام خرناس یا عبدالله از سرزمین یابس واقع در اردن خروج خواهد کرد و مناطق پنج گانه سرزمین شام را تصرف خواهد کرد و اوست که با امام مهدی وارد جنگ خواهد شد و در نهایت به دست امام کشته خواهد شد. در بسیاری از احادیث تصریح شده که سفیانی از تبار ابوسفیان، است.[۹] همچنین او از سوی پدر منسوب به بنی امیه و از طرف مادر از قبیلهٔ کلب است.[۱۰]

اما در مورد اینکه او از نسل کدامیک از فرزند ابوسفیان می‌باشد، در روایات نقل شده اختلاف است[۷]:

  • از نسل خالد بن یزید بن ابوسفیان
  • از نسل عتبة بن ابوسفیان
  • از نسل یزید
  • از طرف پدر از نسل ابوسفیان و از طرف مادر از نسل یزید

قیام سفیانی

نوشتار اصلی: خروج سفیانی

بنا بر روایتی کتاب بحارالانوار[۱۱] سفیانی، منتصر (به معنای مسلمان تازه مسیحی شده) است[۱۲] و در اثر بسیاری عبادت، بسیار زرد رنگ به نظر می‌رسد[۱۳]. وی از سمت سرزمین روم به شام می‌آید و آنگاه دست به قیام می‌زند.[۱۲] سپس پایتخت خود را از دمشق به رمله در فلسطین منتقل می‌کند و در آنجا شورشیان رومی به او می‌پیوندند.[۱۲]

سرانجام سفیانی

سفیانی بعد از جنگ‌های مختلف به شام باز می‌گردد اما به دست یکی از سپاهیان امام مهدی دستگیر می‌شود.[۱۴]

تعدد سفیانی‌ها

در برخی از روایات اسلامی همچون نسخهٔ خطی ابن حماد، به وجود دو سفیانی اشاره شده‌است. سفیانی اول پس از استیلا بر سرزمین شام در جنگ عراق در برابر سپاه ایران شکست می‌خورد و در اثر جراحاتی که به او وارد می‌شود در راه بازگشت به شام کشته می‌شود و سفیانی دوم که همان سفیانی اصلی است را جانشین خود قرار می‌دهد.[۱۵]

سفیانی در روایات

  • در روایتی منسوب به امام زین العابدین آمده‌است[۱۶]: امر قائم از سوی خداوند حتمی است و امر سفیانی نیز از جانب خداوند قطعی می‌باشد. قائم ظهور نمی‌کند مگر پس از آمدن سفیانی.
  • در روایتی منسوب به علی بن ابیطالب در تفسیر آیهٔ «و لَو تَری إذ فَزِعوا فَلافَوتَ»[۱۷] آمده که لشکر سفیانی به مدینه می‌آیند تا به سرزمین بیداء برسند ولی خدا آن‌ها را در زمین فرو می‌برد.[۱۸]
  • در روایتی منسوب به جعفر بن صادق‏ درباره او آمده‌است: «و سفیانی نیز با قائم پیکار می‌کند»

ادعای دیدن سفیانی

محمدتقی بهلول مدعی شده که در جریان سفر خود به سوریه در زمان ریاست جمهوری حافظ اسد در این کشور، با شخصی که نامش عثمان بن عنبسه بوده و شباهت بسیاری به سفیانی در روایات داشته، ملاقات کرده‌است[۱۹][۲۰]:

« من برای زیارت حضرت زینب و حضرت رقیه به سوریه رفته بودم و در حدود بیست روز در آنجا بودم. حافظ اسد مرا دعوت نمود و به خانه خود برد و از من پذیرایی نمود و از آنجا مرا به ارتش سوریه برد و گفت که برای ارتش سوریه صحبت کنم، من هم به منبر رفته، برای آنها سخنرانی کردم. وقتی که از منبر پایین آمدم یک منصب داری داخل شد. در آن وقت عده‌ای گفتند: «جاء سفیانی؛ یعنی سفیانی آمد». دیدم او یک سرتیپ ارتش سوریه‌است. من با او شروع به صحبت کردن کردم و اسم کوچک او را پرسیدم. گفت: اسمم عثمان بن عنبسه‌است. دیدم خودش است و او از لحاظ قیافه‌ای همان خصوصیاتی را داشت که در روایات از سفیانی آمده‌است.  »

همچنین برخی دیدارها با سفیانی نیز از کسانی چون امام موسی صدر و مصطفی چمران نیز به صورت غیرمستند مطرح است.[۲۱][نیاز به منبع بیشتر]

جستارهای وابسته

نشانه‌های ظهور قائم

برای مطالعه بیشتر

منابع

علی کورانی. عصر ظهور. ترجمهٔ عباس جلالی. شرکت چاپ و نشر دفتر تبلیغات اسلامی. ۱۱۵.

  1. شیخ صدوق. کمال الدین و تمام النعمة. دفتر انتشارات اسلامی وابسته به جامعه مدرسین حوزه علمیه قم. ۶۵۰.
  2. شیخ نعمانی. الغیبة. ترجمهٔ جواد غفاری. تهران: کتابخانه صدوق، ۱۳۶۳. ۴۳۵.
  3. شیخ طوسی. الغیبة. قم: بصیرتی. ۲۷۸. 
  4. ۵٫۰۵٫۱۵٫۲علی کورانی. عصر ظهور. ترجمهٔ عباس جلالی. شرکت چاپ و نشر دفتر تبلیغات اسلامی. ۱۱۶.
  5. بازشناسی علائم حتمی ظهور به نقل از شیخ طبرسی، اعلام الوری، ج ۲، ص ۲۸۲ و شیخ حرعاملی، اثبات الهداة، ج ۳، ص ۷۲۱
  6. ۷٫۰۷٫۱۷٫۲بازشناسی علائم حتمی ظهور
  7. علی کورانی. عصر ظهور. ترجمهٔ عباس جلالی. شرکت چاپ و نشر دفتر تبلیغات اسلامی. ۱۱۷.
  8. بازشناسی علائم حتمی ظهور به نقل از شیخ صدوق، کمال‌الدین، ج ۲، ص ۶۵۱، شیخ طبرسی، اعلام الوری، ج ۲، ص ۲۸۲، راوندی، الخرائج والجرائح، ج ۳، ص ۱۱۵۰ و شیخ حرعاملی، اثبات الهداة، ج ۳، ص ۷۲۱
  9. بازشناسی علائم حتمی ظهور به نقل از سید ابن طاووس، التشریف بالمنن، ص ۲۹۶، ب ۷۹
  10. بحارالانوار، ج ۵۲، ص ۲۱۷
  11. ۱۲٫۰۱۲٫۱۱۲٫۲علی کورانی. عصر ظهور. ترجمهٔ عباس جلالی. شرکت چاپ و نشر دفتر تبلیغات اسلامی. ۱۱۸.
  12. علی کورانی، عصر ظهور، ص ۱۲۰ به نقل از نسخه خطی ابن حماد، ص ۷۵
  13. علی کورانی، عصر ظهور، ص ۱۵۵-۱۵۶
  14. علی کورانی، عصر ظهور، ص ۱۲۲-۱۲۳
  15. علی کورانی، عصر ظهور ، ص ۱۱۵ به نقل از بحار الانوار، ج ۵۳ - ص ۱۸۲
  16. قران کریم، سوره سبأ، آیه ۵۱
  17. سید محمد صدر. تاریخ غیبت کبری. ترجمهٔ سید حسن افتخارزاده. تهران: نیک معارف، ۱۳۷۱. ۶۴۸.
  18. نشانه‌های بسیار در نزدیک بودن ظهور امام زمان عج - به نقل از کتاب آیا ظهور نزدیک است؟
  19. گفته‌ها و ناگفته‌ها درباره سفیانی
  20. نشانه‌های بسیار در نزدیک بودن ظهور امام زمان عج

نصرت الله آیتی. سفیانی از ظهور تا افول.